در تاریخ نقل است که دهم ماه مبارک رمضان سالروز رحلت اول بانوی مومنة به اسلام است. حضرت خدیجه سلامالله علیها در واقع اول بانوی آزاداندیشِ اسلام هم بوده است؛ تبیین آن را از زبان آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله میخواهم تقدیمتان کنم.
مرحوم مجلسی در بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحهی ۱۲۴ روایتی را نقل میکند؛ روایت طولانی است اما آنچه میخواهم نقل کنم از میانههای روایت است یعنی صفحه ۱۳۱ اینچنین نقل شده است که امایمن و امسلمه و دیگر همسران پیامبر برای مطرح کردن مسئله به خانه شوهر رفتن حضرت فاطمه سلامالله علیها نزد پیامبر جمع میشوند.
برای آنکه عروس حضرت علی صلواتالله علیه را راهی خانه بخت کنند اینگونه سخن آغاز میکنند: «فَدَیْنَاکَ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اجْتَمَعْنَا لِأَمْرٍ لَوْ أَنَّ خَدِیجَةَ فِی الْأَحْیَاءِ لَقَرَّتْ بِذَلِکَ عَیْنُهَا» پدر مادرهای ما فدای شما یا رسولالله! برای چیزی [نزد شما] جمع شدهایم که اگر [حضرت] خدیجه در قید حیات بود، حتما مایه چشمروشنی [و خوشحال] او بود.
امسلمه میگوید:«فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَةَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ» تا از [حضرت] خدیجه یاد کردیم و ذکر ایشان به میان آمد، رسولالله گریستند و کمی بعد پیامبر فرمودند: « خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَة » کجا همانند خدیجه پیدا میشود؟!
واقعا این جای تامل دارد که اینگونه آقا رسول اکرم در خصوص ایشان میفرمایند «کجاست مثل خدیجه؟!» و برای او اشک میریزند و گریه میکنند؛ بله پیامبر رحمت و مهربانی، قطعا پیوند عاطفی عمیقی با اول بانوی اسلام دارند امّا نباید این را صرفا عاطفی دید همانگونه نبی اکرم خود در ادامه فرمایشی دارند که در این نگاشته مقصود و منظور بوده است که خواننده را به توجه ویژه به آن دعوت میکنم:
« صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ وَازَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا »
هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق کرد؛ و مرا در دین خدا حمایت کرد و با مال و ثروتش یاریگر من بود.
دقت میکنید که پیامبر اکرم در مورد حضرت خدیجه چه میفرمایند؟!
ایشان میگویند هنگامی که همهٔ مردم ایشان را تکذیب کردند و دعوت پیامبر اکرم را انکار کردند و دروغ پنداشتند، حضرت خدیجه پیامبر اکرم را تصدیق کرد و دعوت به اسلام را باور کرد و به راستی آن گواهی داد؛ و نه تنها دلدرگرو آن حقی که یافتهبود، داد و آن را پذیرفت؛ بلکه پای آن حق ایستاد و برای آن هزینه داد و با اموال و ثروت خود از آن حقْ حمایت کرد و پایکار آن ایستاد و در نهایت هم جان خود را در مسیر دفاع از این حق، در تحریمهای شعب ابیطالب از دست داد.
حال سوال من این است که این آیا مگر غیر از آزاداندیشی است؟!
این کنش ایشان اوج آزاداندیشی است که در جایی که همه تکذیب میکردند ولی ایشان بر خلاف جو عمومی و غالب زمانه خود حقی را که یافته بود، پای آن ایستاد ولو همه مردم آن را تکذیب کنند. این فدایی حق بودن، و اینگونه پای کار حق ایستادن، مگر جز آزاداندیشی است؟
و مگر اینچنین با صلابت و استوار پای حق ایستادن، و اینگونه هزینه دادن از غیر از آزاداندیشی هم برمیآید؟ حاشا و کلا!
┈••❅✾❅••┈
شاخه گلِصلواتی هدیه کنیم به اول بانوی آزاداندیشِ اسلام به امید آن که به مدد ایشان در آزاداندیشی و پای حق ایستادن از ایشان الگو بگیریم و ما هم بتوانیم آزاداندیشانه پای حق بایستیم!
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
تیه شهرکمهدیه - قم
ممنون از این پست. قبول حق انشاءالله
شما طلبه هستید؟