پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهاد» ثبت شده است

به یاد داشته باشید که کارهای بزرگ اندیشیدن بزرگ می‌خواهد...
موضوع بسیار بزرگ است و اگر متفکرانه به آن نپردازیم، تبدیل به حالتی عادی می‌شود که ما با یکی از دو طرف جنگ همراه می‌شویم و این مسئله‌ی ما را حل نخواهد کرد...

بخشی از فرمایشات استاد طاهرزاده در گفتگو درباره طوفان الاقصی با عنوان غزه و حضوری فراسوی نیک و بد

آری باید زیاد در مورد این رویداد مهم و بزرگ دوران‌ بیاندیشیم؛ باید روزانه و مستمر به آن فکر کرد و این البته توفیق می‌خواهد؛ هر کس به راحتی نمی‌تواند این توفیق را داشته باشد. مگر به راحتی می‌توان به چنین معجزه‌ای اندیشید؟! باید روزانه مراقبه داشت، تا خدایی نکرده این توفیق سلب نشود.

  • حامد خواجه

اوایل جنگ غزه، می‌گفتند حجم بمب‌هایی که بر سر این یک وجب خاک ریخته شده، نزدیک به دو بمب اتم است؛ الان بعد گذشت حدود سه‌ماه نمی‌دانم چند بمب اتم شده است. و از این هزاران بمب و موشکی که بر سر مردم غزه ریخته شد، دو ترکش هم نصیب مردم ایران در کرمان شد؛ امّا این دو ترکش بیشتر به چشم آمد تا آن همه بمب و موشکی که بر سر مردم فلسطین ریخته شد. می‌دانید چرا؟ چون اینجا در امن و آرامش بودید و آنجا دائما در التهاب و درگیری؛ در میدان نبرد ترکش شوخی بیش نیست.

این ترکش شاید بتواند ما را از خواب مرگ نسبت به انسانیتی که در غزه ذبح می‌شود بیدار کند، گرد نفرت‌انگیز رخوت را از ما بتکاند.

تصاویر دلخراش بمب‌گزاری کرمان را ببنید تا متوجه خون‌خواری دشمن بشوید؛ دشمنی که به زن و بچه و خیام هم رحمی نمی‌کند. آنقدر ببینید تا فکر «تنش‌زدایی» از ذهن‌تان بیرون رود؛ این سم مهلک باید از جان و روح‌تان خارج شود؛ مگر با گرگ هم می‌شود تنش‌زدایی کرد؟! گمان میکنید که گوشه‌ای بنشینیم و نان‌مان را سق بزنیم و کاری به جنایت‌هایی که بر سر انسانیت می‌آید نداشته باشیم، با ما کاری نخواهند داشت؟! زهی خیال باطل.

الْخَیْرُ کُلُّهُ‏ فِی‏ السَّیْفِ‏ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ؛ هر آنچه خیر هست در جهاد و درگیری و مبارزه است. اگر امنیت و آرامش هم می‌خواهید راه آن جهاد است و جهاد است و جهاد است.

  • حامد خواجه
چرا ذهن مردم ایران برای اسرائیل مهم است؟

به این فکر کرده‌اید که چرا اسرائیل برای مردم فارسی زبان کار رسانه‌ای می‌کند؟ آن‌هم با خود نام اسرائیل؛ یعنی بماند اینکه بسیاری از رسانه‌ها و خبررسانی‌هایی که بدون نام و نشان در خدمت اسرائیل هستند؛ ولی با این وجود «اسرائیل فارسی» هم مشغول است.

گمان نمی‌کنم این کار برای زبان دیگری هم رقم بخورد یا خورده باشد؛ سرچی زدم، به نظر می‌آمد که چنین چیزی نباشد، اگر می‌شناسید به من هم بگویید؛ ظاهرا حتی «اسرائیل عربی» هم پیدا نشد؛ در حالی که به خاطر درگیری مستقیم با فلسطینی‌ها و به خصوص عرب‌ها، باید این مقوله برای او جدی باشد؛ اما باز هم ذهن ایران و ایرانی برای او دارای اهمیت ویژه است؛ به نظر‌تان چرا؟ جواب این پرسش در یادداشت قبل نیز بوده است؛ منتهی در این یادداشت قصد دارم زاویه نگاه جدیدی را باز کنم.

این مسخره‌ترین جواب است که گفته شود اسرائیل به فکر «آزادی» و حقوق بشری است که در ایران نیست و برای همین اسرائیل به زبان فارسی را راه انداخته است. به خاطره مسخره بودن این پاسخ اصلا دیگر ادامه نمی‌دهم؛ یک رژیم غاصب و کودک کش، که ابایی از کارش هم ندارد، به فکر حقوق بشر باشد!!

امّا بازگردیم به سوال اصلی، چرا ذهن مردم ایران برای اسرائیل اهمیت می‌یابد که اینگونه در کنار پشتیبانی‌های رسانه‌ها و خبر‌گزاری‌های رسمی و غیر رسمی و همچنین پیاده‌نظام شبکه‌های اجتماعی، دست به تأسیس اسرائیل فارسی می‌زند و به دنبال به دست آوردن ذهن مردم ایران است؟

دو روز پیش در ساندویچی منتظر آماده شدن فلافل بودم که گفتگوی فروشنده با یکی از مشتری‌ها توجه من را به خود جلب کرد؛ فروشنده می‌گفت: پس چرا ایران به اسرائیل حمله نکرد؟ می‌گفتن که امروز می‌خواد بزنه؟ آن مشتری هم می‌گفت: مگه به این راحتیه، اگه ایران بزنه که جنگ جهانی می‌شه و اصلا مگه ایران دیونه‌ست که بخواد بزنه! و بعد در ادامه شروع کرد تحلیل‌های اینستایی ارائه کردن که اساسا جنگ جهانی سوم تنها بر سر آب شکل خواهد گرفت نه بر سر یه تیکه زمین و از این قبیل چرندیات؛ القصه اینکه می‌خواستم بگویم به نظر می‌رسد در ذهن مردم ایران، جنگ با اسرائیل هیچ نفعی برای ما نخواهد داشت و تنها از باب ارزشی و یا تکلیف الهی به آن نگاه می‌شود؛ البته اگر بشود. یعنی این نگاهی هم که هست از جانب حزب اللهی‌ها و مذهبی‌ها است. و نهایتا به خاطر انسانیت و جلوگیری از کودک‌کشی و نسل‌کشی اسرائیل؛ چنانچه در گفتگوی درون فلافلی هم به آن اشاره شده بود.

امّا باز هم تکرار همان سوال، چرا ذهن مردم ایران برای اسرائیل مهم می‌شود؟
بگذارید حوصله‌تان را سر نبرم؛ چون خود اسرائیل هم فهمیده است که اگر ایران مستقیما و علنا وارد میدان نبرد شود و به جنگ با اسرائیل برود، کار اسرائیل تمام است؛ و این ورود هم کاملا تابع ذهنیت مردم ایران است؛ تا هنگامی که ذهنیت مردم ایران با این ورود علنی و مستقیم ایران به جنگ با اسرائیل همراه نباشد، نیز این ورود اتفاق نخواهد افتاد؛ این پشتیبانی ملی مردم ایران لازم است وگرنه ایران امکان ورود ندارد؛ و این پشتیبانی نیازمند فهم مردم از فوائد جنگ و مبارزه با اسرائیل است؛ نه فوائدی اخروی و یا دینی و یا حتی انسانی که همه‌گی ارزشمند است؛ بلکه فوائد دودوتا چهارتای دنیایی و اقتصادی؛ و اینجاست که جهاد تبیین معنا پیدا می‌کند؛ به نظرم اگر به جای این همه داوطلب اعزام به فلسطین و غزه،‌ اقدام به کنشگری در عرصه‌ی جهاد تبیین می‌شد، کار راحت‌تر حل می‌شد؛ هر چند آن داوطلبی اعزام هم اقدامی ارزشمند است ولی راهگشا و حل کننده مسئله نیست؛ بلکه تنها یک اقدام فردی است که در نهایت احساس خوشی به خود فرد درست خواهد دارد، امّا تا چه اندازه در مسئله‌ی مبارزه‌ی با اسرائیل موثر بوده است و در مسیر نابودی اسرائیل بوده است؟ اگر نگوییم هیچ،‌ به راحتی می‌توان گفت بسیار اندک.
به خصوص این «جهاد تبیین» برای کسانی چون قشر طلاب و تاثیرگذاران رسانه‌ای و یا هر قشر تاثیر‌گذار دیگر، جدی می‌شود؛ لذا شاید باید به ایشان گفت به جای داوطلب اعزام شدن، عرصه‌ی اصلی و وظیفه‌ی اصلی خود را جدی بگیرید و به جهاد در آن عرصه بپردازید.

  • حامد خواجه

درگیری‌های این‌روز‌ها در فلسطین به خوبی پوشالی بودن قدرت اسرائیل را نشان داد؛ دیدید که فلسطین با دست خالی چه به حال و روز اسرائیل آورد؟ اما این پوشالی بودن قدرت اسرائیل هنوز در باور مردم ما ننشسته است. مردم ایران باید باورد کنند که قدرت اسرائیل پوشالی است و یک «وفاق ملی» علیه اسرائیل صورت گیرد تا پشتیبان ورود «علنی» ایران به جنگ باشد. برای نابودی اسرائیل ایران باید محکم و علنی وارد میدان مبارزه شود و این به پشتیبانی مردم و همراهی افکار عمومی نیاز دارد؛ باید یک وفاق ملّی در ایران برای مبارزه بر علیه اسرائیل شکل بگیرد.

گمان نمی‌کنم کسی پیدا شود که از اسرائیل «نفرت» نداشته باشد؛ حتی طرفداران «زن، زندگی، آزادی» هم از این لکه ننگ متنفر هستند؛ امّا این کافی نیست؛ باید اسرائیل را دشمن خود بدانیم؛ تا هنگامی که اسرائیل به عنوان دشمن و عدو خود در باور‌ما نباشد، نمی‌توان توقع داشت که مردم برای مقابله با آن به پا خیزند. دشمن گرفتن یک تعبیر قرآنی است؛ «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا».

مردم ما باید باور کنند بسیاری از مشکلات ما به خاطر این غده‌ی سرطانی در منطقه است؛ باید آن را از بین برد تا مشکلات‌ حل شوند. راه حل مشکلات، در نابودی اسرائیل است.

مردم ما باید باورکنند که مانع پشرفت ما اسرائل است؛

مردم ما باید باورکنند که اگر مشکل اقتصادی داریم، رفع آن در «گرو» نابودی اسرائیل است؛

باید اسرائیل نابود شود تا مشکلات اقتصادی ما برطرف شود.

  • حامد خواجه

    توحید نمی‌‌تواند در مقابل استکبار صف‌بندی نسازد. انسان موحد با تمام وجود با استکبار سرجنگ و دعوا دارد. توحید باعث می‌شود که استکبار به یک ضد ناموس تبدیل شود و انسان موحد هم یک ناموس پرست؛ که در واقع باعث ایجاد دعوای ناموسی بین انسان موحد و استکبار می‌شود.

و این صف‌بندی و تقابل تا حدی دارای اهمیت است که می‌تواند معیار «درست‌فهمی دین» قرار بگیرد. در واقع می‌توان گفت سنجه‌ی فهم دینی، «استکبارستیزی» است؛ به عنوان مثال در فهمی که از «زکات» و حتی محل مصرف آن به دست می‌آورید، تا چه حد صف‌بندی توحید در مقابل استکبار حضور دارد؟

و چه خوب است که ما هم ببینیم در دینداری‌مان تا چه اندازه با استکبر سردعوا داریم؟ چقدر با نماز خواندنمان نفی استکبار می‌کنیم؟ مناسبات‌مان با استکبار امروز جهان چگونه است؟ در قرآن خواندن، روضه و گریه کردن‌مان، روزه و اعتکاف‌مان، درس و بحث‌مان و … چقدر این صف‌بندی با استکبار را مدنظر داریم؟ و حتی در دیگر امور زندگی‌مان؛ و شاید بتوان گفت که به نمازی که «مرگ بر آمریکا» را در تو زنده نکند، نباید زیاد دل بست!

 اگر این ملاک را سنجه دین فهمی خود کنیم، دیگر به راحتی از کنار این قضایا نمی‌گذریم.

  • حامد خواجه

در تحلیل‌های ما باید «نقش دشمن» پررنگ و کلیدی باشد؛ در این یادداشت قصد دارم منطق پشت این اندیشه را تا حدودی توضیح بدهم.

ایرانِ اسلامی با «مستکبرین» یک چالش بزرگی دارد؛ در واقع با دنیای استکبار؛ به این چالش و درگیری باید نگاه کلان داشت.

مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، «پیشرفت» کند، رونق بگیرد، در دنیا بدرخشد، منطق «لیبرال‌دموکراسی» دنیای غرب باطل خواهد شد.

چرا «لیبرال‌دموکراسی» برای مستکبرین اینقدر اهمیت دارد؟
با منطق لیبرال‌دموکراسی، غربی‌ها توانستند حدود سه قرن همه‌ی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانه‌ی ایجاد دموکراسی و به بهانه‌هایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. اگر کمی از تاریخ هند بخوانید و کمی هم از اوضاع امروز هند مطلع باشید، خواهید فهمید که این بدبختی و بی‌چارگی امروز هند از کجا ناشی می‌شود. اگر علاقه داشتید کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» اثر نهرو را بخوانید.

یک نمونه دیگر که با همین منطق توسط مستکبرین نابود شد، همین کشور همسایه؛ افغانستان است. به بهانه‌های واهی ۲۱ سال دزدیدند و بردند و کشتند و نابودکردند و در نهایت هم مفتضحانه مجبور به ترک آنجا شدند.

حال اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق «لیبرال‌دموکراسی» را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرال‌دموکراسی بِایستد، واضح است که این خود باعث شکست لبیرال‌دمکراسی است و مایه دلگرمی مستضعفین؛ و نظامی که با «پیشرفت» و موفقیت‌ِخود  آن‌منطق را درهم خواهد شکست، جمهوری اسلامی است.

تفاوت جمهوری اسلامی با لیبرال‌دمکراسی:
لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی «نفیِ دین» بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایه‌ی «دین» بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک «نظام مردمی» است. یک دلیل و شاهد هم برای مردمی بودن همین است که بعد از رحلت امام تا امروز، دولت‌هایی که در جمهوری اسلامی سر کار آمدند، هیچ دو دولتی از لحاظ فکری شبیه هم نبودند. یک دولت آمده، دولت بعدی با یک تفکّر دیگری سرِ کار آمده است.

مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی در حال «پیشرفت» است، رونق میگیرد، و این پیشرفت را همه‌ی دنیا می‌بینند و به آن اعتراف میکنند و این برای غرب غیر قابل تحمّل است؛ این ریشه اصلی چالش و درگیری است؛ هرچند که در داخل هستند کسانی که تحت تاثیر تبلیغات این پیشرفت را نمی‌بینند و یا منکر آن هستند. این تحریم‌ها و این فشار‌ها هم به خاطر پیشرفت ایران است به خاطر قوی شدن ایران است، به خاطر ترس از ایران قوی و پیشرفته است؛ ایران قوی و پیشرفته که باعث تضعیف منطق و ابزار چپاول استکبار می‌شود. پس  چالش اصلی چالش «پیشرفت و عقبگرد» است. و خط مقدم این دشمنی هم آمریکا است. (بیانات آقا در دیدار مردم اصفهان ۲۸/ ۸ / ۱۴۰۱)

چند نمونه از پیشرفت‌ها:
در همین چند هفته‌ای که اکثرا مشغول به اغتشاشات بودیم، چندین پیشرفت در عرصه‌های مختلف داشته‌ایم که در ادامه اشاره‌ای به بعضی از آن‌ها می‌کنم؛ از شما تقاضا دارم منصفانه به این موارد را در ذهن خود مرور کنید و بگویید کدام یک از این‌ها پیشرفت نیست! (این موارد را حضرت آقا در همان سخنرانی فوق الذکر اشاره فرمودند)

یکی از پیشرفت‌های بزرگی که در همین چند هفته رقم خورده است؛ دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون می‌باشد، پیشرفت بعدی بومی‌سازی یک دستگاه کلیدی برای چاه‌های نفت و گاز، اقدام مهم بعدی افتتاح خطّ آهن بخش مهمّی از بلوچستان که در واقع خط شمال به جنوب است، خلیج فارس و عمان را به خزر وصل می‌شود، یک پیشرفت که باعث سوزش زیادی برای دشمنان داخلی و خارجی شده است راه‌اندازی پالایشگاه فراسرزمینی است، شش نیروگاه برق در همین چند هفته بهره‌برداری شده است، اگر به یاد داشته باشید همین چند سال اخیر دولت قبل در تابستان مشکل برق داشتیم و گاها در زمستان مشکل گاز. یکی از بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های جهان در همین روز‌هایی که ما مشغول به «زن، فحشا، هرزگی» بودیم، رونمایی شد. از موشک ماهواره‌بر رونمایی شد. اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید همین موشک هایپرسونیک را سرچ کنید و ببینید این چه فناوری است که به آن دست‌یافته‌ایم و وجدان‌تان را قاضی کنید که این‌ها پیشرفت هست یا نه؟!

منکر مشکلات نیستیم!
و البته که در واقعیت جامعه مشکلات هم هست؛ و عمده هم «مشکلات اقتصادی» هست و مهم‌ترین مشکل ما هم امروز مشکل اقتصادی است؛ چنانچه مشکل اقتصادی اختصاص به ایران ندارد البته شرایط ایران متفاوت است. و البته که دهه‌ی ۹۰ به لحاظ اقتصادی، وضعیت خوبی نداشتیم ولی از طرفی نباید تلاش‌هایی که در حال انجام است برای بهبود وضعیت اقتصادی را منکر شد، این بی‌انصافی است. و برای رفع این مشکل اقتصادی باید تلاش کرد اتفاقا باید همه بیایند پای کار حل این مشکل.

و امّا وظیفه در این مقطع چیست؟
فکر می‌کنم وظیفه در این مقطع کاملا روشن باشد؛ اینکه نقطه‌ی کلیدی «پیشرفت» است، و ایران اسلامی پیشرفته و قوی راه حل تمام چالش‌ها است؛ اینکه صحنه‌ی جهاد و مبارزه امروز، پیشرفت است؛ با مرور دوباره‌ی قلم‌فرسایی‌های بالا به این‌ نتیجه می‌توان رسید.
امروز باید به هر نحوی و در هر زمینه‌ای که امکانش را داریم مشغول پیشرفت و ساختن ایران شویم؛ ساختن ایران قوی و پیشرفته؛
و از طرفی هم باید پمپاژ امید کرد؛ چرا که نه تنها مبارزه خود نیازمند «امید» است بلکه دشمن برای مانع پیشرفت شدن، در حال ایجاد ناامیدی و یاس است؛ پس یکی از صحنه‌های مبارزه می‌شود ایجاد امید و مقابله با ناامیدی‌ها. و این نیاز به روایت دارد.
امید‌هایی که منجر به پیشرفت همه جانبه‌ی ایران اسلامی بشود؛ و جان مایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی، اراده‌ی ملی و مردم‌سالاری است (بیانیه گام دوم)

  • حامد خواجه

در اذهان ما معمولا امر به معروف و نهی از منکر با منکرات اخلاقی گِره خورده است و با شنیدن این لفظ به یاد اوضاع حجاب می‌افتیم و تاسف می‌خوریم از این که امر به معروف و نهی از منکر نمی‌شود. امر به معروف و نهی از منکر در اذهان ما در همین سطح است. امّا در اسلام امر به معروف، ضامن «اقامه‌ی شریعت» است و با آن اقامه‌ی فرائض می‌شود.

امر به معروف یک «مبارزه‌ی دائمی» با «فساد» است، یک اصلاحگری دائمی و پویا و کنشگر است. نباید از کنار وجوب امر به معروف و نهی از منکر به راحتی گذشت؛ کمتر کسی امر به معروف را در تصور خود به صورت یک «فریضه» تلقی می‌کند، فریضه‌‌ای که باید به آن عمل کند و شرایط عمل به آن را تدارک ببیند و چه‌بسا فرصت و زمان آن بگذرد و یک واجب عمل نشده در پرونده اعمال آدمی ثبت شود. این تلقی از امر به معروف در میان جامعه مذهبی هم کمتر دیده می‌شود. تا چه اندازه به امر به معروف و نهی از منکر مانند «نماز» نگاه می‌کنیم؟ به نماز خود حساسیت نشان می‌دهیم، امّا نسبت به این واجب چقدر حساس هستیم؟

«تصور صحیح» از امر به معروف؛ که همان مبارزه دائمی با فساد و اصلاحگری باشد، وقتی حکم وجوب بر آن شود، آنگاه مشخص می‌شود که «اسلام» برای اداره‌ی جامعه‌ی خود چه ساختار و طرح ویژه‌ای دارد. جامعه‌ای را فرض کنید که تک‌تک افراد آن جامعه به فکر اصلاح جامعه خویش هستند و مدام در فکر مبارزه با فساد هستند؛ یک جامعه به‌پاخواسته و قیام کرده برای اصلاح و مبارزه با فساد؛ در چنین جامعه‌ای بی‌عدالتی، ظلم، جور، فساد، حق‌کشی اگر نگوییم ریشه کن خواهد شد، حداقل نادر می‌شود.

اسلام با اصل «امر به معروف و نهی از منکر» که از واجبات است، تمام مردم را به «صحنه‌ی مبارزه» می‌کشاند؛ یک مبارزه‌ی دائمی که اجازه نمی‌دهد فساد پیدا شود.

  • حامد خواجه

اسلام با عقیده شروع می‌شود؛ عقیده‌ای که از روی تحقیق و تامل باشد و عقیده‌ی تقلیدی پذیرفته نیست. یکی از واجبات اسلام جهاد است. جهاد یعنی مبارزه برای برداشتن موانع رسیدن به حق. جهاد یعنی مقابله با هر نظام سیاسی و اقتصادی که مانع آزاداندیشیدن و مانع دعوت به حق است. جهاد مبارزه‌ای است برای آزاد کردن بشریت بر روی زمین تا آزادانه بیندیشد و انتخاب کند. در جهاد تماما رحمانیت دیده می‌شود و هیچ خشونتی در آن نیست و نباید فریب تبلیغات را خورد، از قضا جهاد برای آزادی بشریت است از قیودی که او را در بند کشیده است و او را از حق و حقیقت دور کرده است؛ که البته اکثریت این موانع از طرف نظامات سیاسی و اجتماعی و اقصادی حاکم است که اسلام با آن نظامات و حاکمیت‌ها سر ستیز دارد، چرا که آن حکومت‌ها مانع رسیدن حق و دشمن طریق رسیدن به حق یعنی آزاداندیشی هستند.

این ایده که هنوز جای کار و پخت و پز دارد در حین مطالعه کتاب «معالم فی الطریق» به قلم سید قطب به ذهنم رسید، این اثر توسط محمود محمودی با عنوان نشانه‌های راه به زبان فارسی ترجمه شده است.

در ادامه قسمت‌هایی به صورت خلاصه از این کتاب که مایه اصلی شکل‌گیری این فکر برای بنده بوده است، خدمت‌تان تقدیم می‌شود:

رهبری بشر به دست غربی‌ها روبه زوال است و ناگزیر باید رهبریِ نوینی برای بشر پیدا کرد. و برای بازآفرینی رهبری امت اسلامی بر بشریت، راه درازی در پیش است. نمی‌توان از امت اسلامی ابداعات مادی خارق العاده‌ای را توقع داشت تا بشریت گردن به کرنش در مقابل او خم کند. لذا باید وجه تمایزی که غرب از آن بی‌بهره است را جست و این وجه تمایز جز عقیده و برنامه اسلام چیز دیگری نیست.
امروزه تمام جهان به لحاظ خاستگاه پایه‌ها و نظام‌های زندگی مردم، در جاهلیت به سر می‌برد؛ جاهلیتی که ابداعات مادی از آن هیچ نمی‌کاهد.

اسلام می خواهد همزمان با ساختن عقیده، یک امت را نیز بسازد و آنگاه به فراخور بینش اعتقادی و آن واقع زندگانی که ایجاد می کند، طرز فکر خاص خود را نیز بوجود بیاورد و بنابراین در بین طرز فکر خاص و بینش اعتقادی خاص و ساختار زندگی خاص آن هیچگونه جدایی و از هم گسیختگی وجود ندارد و همگی یک کل به هم پیوسته اند.

زیربنای تئوریک اسلام در طول تاریخ «لااله الا الله» بوده که به معنای منحصر نمودن الوهیت و ربوبیت و قیمومیت و حاکمیت و سلطنت به خداوند از طریق جای دادن عقیده او در ضمیر و به جای آوردن عبادت او در شعائر و به کارگیری شریعت او در واقع زندگی است.

اسلام در حرکت خود نیز واقع نگر است. این حرکت تنها با تئوری و نظریات به مقابله با واقع نمی پردازد، همچنانکه با وسایل خشک و بی خاصیت نیز با مراحل این واقع، مقابله نمی کند.

اینگونه نیست که اسلام فقط جنگ دفاعی داشته باشد. برنامه اسلام این است که تمام طاغوتهای روی زمین را از میان بردارد و مردم را به عبادت خالصانه خداوند درآورد. البته برای به تحقق رسانیدن این هدف مردم را به پذیرفتن عقیده خود مجبور نمی سازد، بلکه تنها موانع موجود را از میان برمی دارد.
باید تمام بشریت تسلیم در برابر خداوند را بپذیرد و یا با آن به طور مسالمت آمیز برخورد کند و هیچ گونه مانعی از قبیل نظام سیاسی و یا قدرت مادی سد راه دعوت نشود.
به طوری که هرکسی بتواند بدون مانع با اراده تمام آن را بپذیرد یا رد کند. ولی نباید هیچ کس در مقابل آن بایستد.

جهاد در اسلام حرکتی است برای دفاع کردن از انسان و آزادکردن او در زمین. اگر ناچار باشیم که حرکت جهادی را یک حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه «دفاع» را تغییر دهیم و آن را به «دفاع از انسان» در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادی او را در بند می کشند و و آزادگی او را به تعویق می اندازند.

  • حامد خواجه

مقام معظم رهبری: یک "جنگ نرم وسیع متنوع" در جریان است. ۱۹دی۱۴۰۰


لَّا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا(سوره نساء آیه95)


ترجمه:

ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺟﺴﻤﻰ [ ﻭ ﻧﻘﺺ ﻣﺎﻟﻲ ، ﻭ ﻋﺬﺭ ﺩﻳﮕﺮ ، ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ] ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﺎ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ، ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ . ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺟﻬﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ] ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺤﺸﺎﻥ ] ﻭﻋﺪﻩ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻚ ﺩﺍﺩﻩ ، ﻭ ﺟﻬﺎﺩﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻨﺎﻥِ [ ﺑﻲ ﻋُﺬﺭ ] ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.


پی‌نوشت:

چقدر خود را برای مبارزه آماده کرده‌اید؟ آیا احساس می‌کنید که در میدان نبرد هستید؟

  • حامد خواجه
پنجره


✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
┄┅════┅┄

آخرین نظرات