اخطار: این یادداشت کمی بوی خون میدهد؛ امّا خون مقدس!
★ اسلام با عقیده شروع میشود؛ عقیدهای که از روی تحقیق و تفکر باشد و و تصریح شده است که در حیطه اعتقادات تقلید ممنوع است. چرا که باید محققانه به حق و حقیقت رسید.
✦ یکی از واجبات اسلام جهاد است. جهاد یعنی مبارزه برای برداشتن موانع رسیدن به حق. جهاد یعنی مقابله با هر نظام سیاسی و اقتصادی که مانع آزاداندیشیدن و مانع رسیدن و دعوت به حق است. جهاد مبارزهای است برای آزاد کردن بشریت بر روی زمین تا آزادانه بیندیشد و انتخاب کند.
در جهاد تماما رحمانیت دیده میشود و هیچ خشونتی در آن نیست و نباید فریب تبلیغات را خورد؛ از قضا جهاد برای آزادی بشریت است از قیودی که او را در بند کشیده است و او را از حق و حقیقت دور کرده است؛ که البته اکثریت این موانع از طرف نظامات سیاسی و اجتماعی و اقصادیِ حاکم است و اسلام با آن نظامات و حاکمیتها سر ستیز دارد؛ چرا که آن حکومتها مانع رسیدن حق و دشمن طریق رسیدن به حق یعنی آزاداندیشی هستند.
✧ این ایده معرفتی حین مطالعه کتاب «معالم فی الطریق» به قلم سید قطب در ذهن نگارند شکل گرفته است که البته مکتب امام هم از این ایده پشتیبانی میکند.
این اثر توسط محمود محمودی با عنوان "نشانههای راه" به زبان فارسی ترجمه شده است.
در ادامه قسمتهایی به صورت خلاصه از این کتاب که مایه اصلی شکلگیری این اندیشه برای بنده بوده است، خدمتتان تقدیم میشود:
"رهبری بشر به دست غربیها روبه زوال است و ناگزیر باید رهبریِ نوینی برای بشر پیدا کرد. و برای بازآفرینی رهبری امت اسلامی بر بشریت، راه درازی در پیش است. نمیتوان از امت اسلامی ابداعات مادی خارق العادهای را توقع داشت تا بشریت گردن به کرنش در مقابل او خم کند. لذا باید وجه تمایزی که غرب از آن بیبهره است را جست و این وجه تمایز جز عقیده و برنامه اسلام چیز دیگری نیست.
امروزه تمام جهان به لحاظ خاستگاه پایهها و نظامهای زندگی مردم، در جاهلیت به سر میبرد؛ جاهلیتی که ابداعات مادی از آن هیچ نمیکاهد.
اسلام می خواهد همزمان با ساختن عقیده، یک امت را نیز بسازد و آنگاه به فراخور بینش اعتقادی و آن واقع زندگانی که ایجاد می کند، طرز فکر خاص خود را نیز بوجود بیاورد و بنابراین در بین طرز فکر خاص و بینش اعتقادی خاص و ساختار زندگی خاص آن هیچگونه جدایی و از هم گسیختگی وجود ندارد و همگی یک کل به هم پیوسته اند.
زیربنای تئوریک اسلام در طول تاریخ «لااله الا الله» بوده که به معنای منحصر نمودن الوهیت و ربوبیت و قیمومیت و حاکمیت و سلطنت به خداوند از طریق جای دادن عقیده او در ضمیر و به جای آوردن عبادت او در شعائر و به کارگیری شریعت او در واقع زندگی است.
اسلام در حرکت خود نیز واقع نگر است. این حرکت تنها با تئوری و نظریات به مقابله با واقع نمی پردازد، همچنانکه با وسایل خشک و بی خاصیت نیز با مراحل این واقع، مقابله نمی کند.
اینگونه نیست که اسلام فقط جنگ دفاعی داشته باشد. برنامه اسلام این است که تمام طاغوتهای روی زمین را از میان بردارد و مردم را به عبادت خالصانه خداوند درآورد. البته برای به تحقق رسانیدن این هدف مردم را به پذیرفتن عقیده خود مجبور نمی سازد، بلکه تنها موانع موجود را از میان برمی دارد.
باید تمام بشریت تسلیم در برابر خداوند را بپذیرد و یا با آن به طور مسالمت آمیز برخورد کند و هیچ گونه مانعی از قبیل نظام سیاسی و یا قدرت مادی سد راه دعوت نشود.
به طوری که هرکسی بتواند بدون مانع با اراده تمام آن را بپذیرد یا رد کند. ولی نباید هیچ کس در مقابل آن بایستد.
جهاد در اسلام حرکتی است برای دفاع کردن از انسان و آزادکردن او در زمین. اگر ناچار باشیم که حرکت جهادی را یک حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه «دفاع» را تغییر دهیم و آن را به «دفاع از انسان» در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادی او را در بند می کشند و و آزادگی او را به تعویق می اندازند. "
✦ بسا جنگی که مایه همهٔ صلحها است؛
• یکی از آموزههای انجیل «صلحِ زیر شمشیر» است؛ جنگی که همه جنگها را تمام میکند.
• همچنین قرآن میفرماید: «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ»؛ (ترجمه: بجنگید و بکشید سردمداران کفر را ...) این جنگی است که همهٔ صلحها در آن خوابیده است.
✦ و وای بر چشمی که همهٔ جنگها را بخواهد بد بداند؛ این همهٔ صلحها را ویران میکند؛ این نگاه «صلحِکلیِ» لوس جز ویرانه و به یغما رفتن و زیر سمّ چپاولگران لِه شدن، از خود باقی نخواهد گذاشت!
چهبسیاری از صلحها که موطن جنگ است.
صلحی که گرگها با گوسفندها میکنند، خوردن تدریجیِ همهٔ گوسفندان است.
✦ چرا «قاتلوا ائمة الکفر»، چرا خون و خونریزی و درگیری و جنگ؟
در ادامه آیه این پاسخ داده شده است؛ اصلا این دو بخش از آیه را نباید از هم جدا خواند و وقف در بین این دو بخش جایز نیست.
«إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ»
نه چون ایمان ندارند، بکشیدشان؛ ما داعشی و تکفیری نیستیم؛ بلکه چون «أیمان» ندارند؛ «عهد و پیمان» ندارند؛ بر عهد و پیمان خود باقی نمیمانند؛ چون «انسان» نیستند، با آنها بجنگید و فریب پیمان و عهد و صلح آنها را نخورید!
امروز با تو عهد میبندد و فردا غافلگیرانه به تو حمله میکنند و تو را میزند.
این روزها دیگر نمونههای زیادی از این نقض پیمانها و نقض صلحها و آتشبسها را از اسرائیل جنایتکار دیدهایم؛
این ها را باید یکبار با آنها جنگید و تمامشان کرد؛
✦ کدام احمق میگوید جنگ و شمشیر بد است مادامی که ائمه کفر را نشانه میگیرد؟
همهٔ صلحها آنجاست؛ همهٔ صلحها در پس این شمشیری است که ائمه کفر را نشانه میرود.
با ائمه کفر یکبار برای همیشه باید جنگید و فتنهشان را از عالم رفع کرد. و تا رفع این فتنه نباید از پای نشست!
★ نباید با بستن و پایان دادن به جبهه جنگِ با ائمه کفر-که در ظاهر صلح است- تمام صلح عالم را برهم زد. اگر صلح در تمام عالم را بخواهیم، این جنگ و بر هم زدن صلح با ائمه کفر لازم است.
عالی
اگر ناچار باشیم که حرکت جهادی را یک حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه «دفاع» را تغییر دهیم و آن را به «دفاع از انسان» در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادی او را در بند می کشند و و آزادگی او را به تعویق می اندازند. "
دقیق بود. حالا تازه فهمیدم نویسنده انگلیسی کتاب مشهورش را چطوری نام گذاری کرده
فکرشو نمی کردم که از انجیل گرفته باشه این مفهوم والا رو
صلحی که همه صلحها را بر باد داد
باید برای جنگی که همه جتگها را نابود می کند آماده شویم و اگر شروع شد جشن بگیریم....
قاتلوهم انهم لا ایمان لهم
من الله التوفیق