چند وقتی بود که ضبط ماشین خراب شده بود و فرصت نمیکردم تعمیر کنم ولی با توجه به مسیر طولانی که برای سفر نوروزی در پیش داریم، دیروز زمانی را برای درست کردن آن خالی کردم. البته داخل پرانتز بگویم که سفر نوروزی نیست، بلکه بیشتر سر زدن به اقوام و پدر و مادر است که از آنها دور افتادهایم و دچار هجرت شدهایم.
القصه اینکه اولین مغازه تعمیر ضبط که در خیابان دیدیم را مراجعه کردم؛ معمول این مغازهها سیستمهای خفن و ضبط و پخشهای حرفهای میفروشند و روی ماشینها نصب میکنند و البته در کنار آن به تعمیرات هم میپردازند. وارد شدم و درخواست کردم که نگاهی به ضبط ماشین ما هم بیاندازد؛ گفت که نیاز به تعمیر دارد و باید بماند و فردا بیا بگیر و شماره تماس داد که قبل از رفتن زنگ بزنم.
امروز که تماس گرفتم، گفت درست شده و میتونم برم ببرم؛ پرسیدم تا کی هستی؟ گفت یه سره تا افطار هستیم و میریم افطار بعد از افطار هم یه دوساعتی هستیم.
به ظاهر و قیافه و به خصوص با تتوها یا خالکوبیهایی که روی دستش داشت نمیخورد روزه بگیرد؛ ولی روزه بود. و این تذکری بود برای من که باز هم پیش خود این باور را مرور کنم که مردم ایران سه انتخاب تاریخی کردند و به آن پایبند هستند و هر کس به اینها توجه نکند، اساسا نمیتواند هیچ تحلیل درستی از این مردم داشته باشد؛ و اما آن سه انتخاب که این مردم را ویژه و ممتاز کرده است، انتخاب «اسلام»، انتخاب «تشیّع» و انتخاب «انقلاب» است. در این خصوص سخن و توضیح بسیار است و در این مجال نمیگنجد.
به هیچ وجه نمیتوان هویت حسینی را از این مردم گرفت؛ هیچ کس نمیتواند آرمانهای انقلابی را از این مردم بگیرد. نمیگویم که جامعهشناسان فقط به شبهای قدر، اربعین، عاشورا و محرم نگاه کنند که صد البته نباید از آنها غفلت کرد و نباید در تحلیلها آنها را نادیده گرفت بلکه کافی است سر از کتابها -که عمدتا طوطیوار حرفهای غربی را را تکرار کردند- بیرون بیاورند و کمی با این نگاه که چقدر هویت دینی این مردم ریشهای است در کف جامعه بچرخند؛ فقط به این توجه کنند که در هربار خرید - هر خریدی - چند بار «خدابرکتبدهد» میشنوند.
دوستی به شوخی میگفت طرف وقتی مشروبات الکلی هم میفروشد، میگوید خدابده برکت!