پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عقیده» ثبت شده است

برتراند راسل در یادداشتی با عنوان « ارزش اندیشه‌ی آزاد: چگونه یک حقیقت‌جو می‌شویم و زنجیر برده‌داری ذهنی را می‌شکنیم»  بیان میدارد:

 عبارت «آزاداندیشی» غالباً به گونه ای به کار میرود که گویی صرفاً مخالفت با ارتدوکسی حاکم است؛ اما این فقط یک نماد برای آزادی اندیشه است. آزاداندیشی به معنای اندیشیدن آزاد است. آزاد به همان اندازه که برای یک انسان امکان پذیر است.  هر شخص برای اینکه لایق نام آزاداندیش باشد باید از دو چیز آزاد باشد ۱) فشار سنّت و ۲)‌ استبداد عواطف خودش.

هیچ کس کاملاً از این هر دو آزاد نیست؛ اما به هر اندازه که از اینها رهایی یابد، سزاوارتر است که آزاداندیش خوانده شود.

مرد عربی که متعقد است قرآن خلق نشده است بلکه از ازل در بهشت وجود داشته است، ممکن است آزاداندیش باشد به شرطی که مایل باشد به استدلالهای متقابل گوش داده و اندیشۀ خود را تحت بررسی انتقادی دقیق قرار دهد همان طور که یک اروپایی با تعریف مدنظر خود از خیرخواهی معتقد است خدای خیرخواه میتواند نوزادان را به عذابی ابدی دچار سازد، اگر کسی آنها را با آب و همراه با برخی کلمات جادویی شست و شو ندهد.

 

در واقع آنچه باعث آزاداندیش بودن است باورهای او نیست بلکه راه و روشی که او این باورها را حفظ میکند و نگه میدارد. اگر آنها را به این خاطر نگه دارد که بزرگانش در جوانی به او گفته اند که آنها درست است یا اگر آنها را نگه داشته است؛ چراکه اگر این کار را نمی کرد، خوش حال نبود، فکر او آزاد نیست؛

اما اگر او آنها را نگه می دارد؛ زیرا پس از «تفکر دقیق» شواهدی را به نفع آنها پیدا کرده است، فکر او آزاد است، هرچند نتیجه گیری او عجیب به نظر برسد.

منبع: کتاب آزاداندیشی؛ پیشرفت در ساحت تفکر / ص ۵۷

༺ پی‌نوشت:

ولی ما بالا‌تر از این را باید بگوییم؛ اعتقادات و باورهای توحیدی نه تنها در تضاد با آزاداندیشی نیست بلکه مؤکِد آن است. 

آیا وقت آن نرسیده است که در دیدگاه‌مان نسبت به آزاداندیشی بازنگری کنیم؟

آری آزاداندیشی نیز از شعار‌های فطری و توحیدی است که مانند دیگر شعارهای فطری بشری، توسط اومانیسم و به خصوص لیبرالیسم دزدیده شده است.

  • حامد خواجه

اسلام با عقیده شروع می‌شود؛ عقیده‌ای که از روی تحقیق و تامل باشد و عقیده‌ی تقلیدی پذیرفته نیست. یکی از واجبات اسلام جهاد است. جهاد یعنی مبارزه برای برداشتن موانع رسیدن به حق. جهاد یعنی مقابله با هر نظام سیاسی و اقتصادی که مانع آزاداندیشیدن و مانع دعوت به حق است. جهاد مبارزه‌ای است برای آزاد کردن بشریت بر روی زمین تا آزادانه بیندیشد و انتخاب کند. در جهاد تماما رحمانیت دیده می‌شود و هیچ خشونتی در آن نیست و نباید فریب تبلیغات را خورد، از قضا جهاد برای آزادی بشریت است از قیودی که او را در بند کشیده است و او را از حق و حقیقت دور کرده است؛ که البته اکثریت این موانع از طرف نظامات سیاسی و اجتماعی و اقصادی حاکم است که اسلام با آن نظامات و حاکمیت‌ها سر ستیز دارد، چرا که آن حکومت‌ها مانع رسیدن حق و دشمن طریق رسیدن به حق یعنی آزاداندیشی هستند.

این ایده که هنوز جای کار و پخت و پز دارد در حین مطالعه کتاب «معالم فی الطریق» به قلم سید قطب به ذهنم رسید، این اثر توسط محمود محمودی با عنوان نشانه‌های راه به زبان فارسی ترجمه شده است.

در ادامه قسمت‌هایی به صورت خلاصه از این کتاب که مایه اصلی شکل‌گیری این فکر برای بنده بوده است، خدمت‌تان تقدیم می‌شود:

رهبری بشر به دست غربی‌ها روبه زوال است و ناگزیر باید رهبریِ نوینی برای بشر پیدا کرد. و برای بازآفرینی رهبری امت اسلامی بر بشریت، راه درازی در پیش است. نمی‌توان از امت اسلامی ابداعات مادی خارق العاده‌ای را توقع داشت تا بشریت گردن به کرنش در مقابل او خم کند. لذا باید وجه تمایزی که غرب از آن بی‌بهره است را جست و این وجه تمایز جز عقیده و برنامه اسلام چیز دیگری نیست.
امروزه تمام جهان به لحاظ خاستگاه پایه‌ها و نظام‌های زندگی مردم، در جاهلیت به سر می‌برد؛ جاهلیتی که ابداعات مادی از آن هیچ نمی‌کاهد.

اسلام می خواهد همزمان با ساختن عقیده، یک امت را نیز بسازد و آنگاه به فراخور بینش اعتقادی و آن واقع زندگانی که ایجاد می کند، طرز فکر خاص خود را نیز بوجود بیاورد و بنابراین در بین طرز فکر خاص و بینش اعتقادی خاص و ساختار زندگی خاص آن هیچگونه جدایی و از هم گسیختگی وجود ندارد و همگی یک کل به هم پیوسته اند.

زیربنای تئوریک اسلام در طول تاریخ «لااله الا الله» بوده که به معنای منحصر نمودن الوهیت و ربوبیت و قیمومیت و حاکمیت و سلطنت به خداوند از طریق جای دادن عقیده او در ضمیر و به جای آوردن عبادت او در شعائر و به کارگیری شریعت او در واقع زندگی است.

اسلام در حرکت خود نیز واقع نگر است. این حرکت تنها با تئوری و نظریات به مقابله با واقع نمی پردازد، همچنانکه با وسایل خشک و بی خاصیت نیز با مراحل این واقع، مقابله نمی کند.

اینگونه نیست که اسلام فقط جنگ دفاعی داشته باشد. برنامه اسلام این است که تمام طاغوتهای روی زمین را از میان بردارد و مردم را به عبادت خالصانه خداوند درآورد. البته برای به تحقق رسانیدن این هدف مردم را به پذیرفتن عقیده خود مجبور نمی سازد، بلکه تنها موانع موجود را از میان برمی دارد.
باید تمام بشریت تسلیم در برابر خداوند را بپذیرد و یا با آن به طور مسالمت آمیز برخورد کند و هیچ گونه مانعی از قبیل نظام سیاسی و یا قدرت مادی سد راه دعوت نشود.
به طوری که هرکسی بتواند بدون مانع با اراده تمام آن را بپذیرد یا رد کند. ولی نباید هیچ کس در مقابل آن بایستد.

جهاد در اسلام حرکتی است برای دفاع کردن از انسان و آزادکردن او در زمین. اگر ناچار باشیم که حرکت جهادی را یک حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه «دفاع» را تغییر دهیم و آن را به «دفاع از انسان» در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادی او را در بند می کشند و و آزادگی او را به تعویق می اندازند.

  • حامد خواجه
پنجره


✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
┄┅════┅┄

آخرین نظرات