پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

۲۳ مطلب با موضوع «انقلاب» ثبت شده است

در یادداشت قبلی به «سه انتخاب تاریخی مردم ایران» اشاره کرده بودم - اگر آن یادداشت را نخواندید، قبل از ادامه دادن آن را بخوانید! - در آنجا گفته بودم که مردم ایران سه انتخاب دارند و پای آن ایستاده‌اند و اساسا بدون در نظر گرفتن این سه انتخاب، نمی‌توان این مردم را شناخت و کنش و رفتار این مردم را بدون در نظر گرفتن این سه انتخاب نمی‌توان به درستی تحلیل کرد. و آن سه انتخاب از این قرار بود: اسلام، تشیّع و انقلاب.

در این یادداشت می‌خواهم کمی شاهد بیاورم؛ امیدوارم در راهپیمایی روز قدس امسال شرکت کرده باشید و کمی هم کنج‌کاوانه اطراف و مردم را از نظر گذرانده باشید؛ آنگاه شاید کمی بهتر بتوانید با دغدغه این یادداشت همراه شوید.

کسانی که معترضانه در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت نکردند و همچنین گلایه‌مندان اوضاع عدم مشارکت در انتخابات و یا رای سفید را انتخاب کردند؛ همه و همه امروز در راهپیمایی «روز قدس» حاضر شده بودند؛ آن هم با زبان روزه.
شما از این چه می‌فهمید؟ آیا این شاهدی بر زنده بودن آرمان‌های انقلابی در دل این ملت نیست؟ آیا این حضور نشان از آن ندارد که این مردم همچنان انقلابی هستند؟ حامی مظلوم و علیه ظالم به‌پا می‌خیزند؛ همانگونه که در بهمن ۵۷ به‌پا خواستند. انقلاب اسلامی را نباید در حد یک کنش و حرکت صرفا سیاسی تفسیر و تحلیل کرد؛ بلکه این انقلاب، «قیام مردم» ایران برای خدا بود و هست؛ این مردم هستند که باید برای خدا به‌پا خیزند و قیام کنند تا این انقلاب پیش‌برود و زنده بماند.

در ادامه توجه‌تان را به بخشی از فرمایشات رهبر انقلاب در دیدار با مسئولین نظام جلب می‌کنم:

"یکی از مسائل جانبی قضیّه این است که عرض کردم که بنده اطمینان دارم که بانوان کشورمان، حتّی کسانی که یک مقداری هم در زمینه‌ی حجاب سهل‌انگاری‌هایی دارند، اینها دلبسته‌ی اسلامند، دلبسته‌ی نظامند؛ بارها هم این را ما گفته‌ایم. به این چشم بایستی به زنهای ما نگاه کرد. امّا خب این قضیّه‌ی حجاب را بایستی رعایت بکنند؛ همه باید رعایت کنند."

چندین نکته در اینجا می‌توان استفاده کرد؛ از جمله اینکه این حرف‌ها در دیدار با مسئولین نظام گفته می‌شود و یا اینکه این مسئله بارها گفته و تکرار شده است و یا این که به تعبیری چشم‌ها را باید شست و با چشمی دیگر بایستی نگاه کرد و ... که فعلا مجال پرداختن به آن نیست.
امّا اصل مطلب این است که همین بانوانی که در زمینه حجاب هم سهل‌انگاری‌ دارند، اینان هم «دلبسته» اسلام و انقلاب و نظام هستند.
  • حامد خواجه

چند وقتی بود که ضبط ماشین خراب شده بود و فرصت نمی‌کردم تعمیر کنم ولی با توجه به مسیر طولانی که برای سفر نوروزی در پیش داریم، دیروز زمانی را برای درست کردن آن خالی کردم. البته داخل پرانتز بگویم که سفر نوروزی نیست، بلکه بیشتر سر زدن به اقوام و پدر و مادر است که از آن‌ها دور افتاده‌ایم و دچار هجرت شده‌ایم.

القصه اینکه اولین مغازه تعمیر ضبط که در خیابان دیدیم را مراجعه کردم؛ معمول این مغازه‌ها سیستم‌های خفن و ضبط و پخش‌های حرفه‌ای می‌فروشند و روی ماشین‌ها نصب می‌کنند و البته در کنار آن به تعمیرات هم می‌پردازند. وارد شدم و درخواست کردم که نگاهی به ضبط ماشین ما هم بیاندازد؛ گفت که نیاز به تعمیر دارد و باید بماند و فردا بیا بگیر و شماره تماس داد که قبل از رفتن زنگ بزنم.

امروز که تماس گرفتم، گفت درست شده و می‌تونم برم ببرم؛ پرسیدم تا کی هستی؟ گفت یه سره تا افطار هستیم و میریم افطار بعد از افطار هم یه دوساعتی هستیم.

به ظاهر و قیافه و به خصوص با تتو‌ها یا خالکوبی‌هایی که روی دستش داشت نمی‌خورد روزه بگیرد؛ ولی روزه بود. و این تذکری بود برای من که باز هم پیش خود این باور را مرور کنم که مردم ایران سه انتخاب تاریخی کردند و به آن پایبند هستند و هر کس به این‌ها توجه نکند، اساسا نمی‌تواند هیچ تحلیل درستی از این مردم داشته باشد؛ و اما آن سه انتخاب که این مردم را ویژه و ممتاز کرده است، انتخاب «اسلام»، انتخاب «تشیّع» و انتخاب «انقلاب» است. در این خصوص سخن و توضیح بسیار است و در این مجال نمی‌گنجد.

به هیچ وجه نمی‌توان هویت حسینی را از این مردم گرفت؛ هیچ کس نمی‌تواند آرمان‌های انقلابی را از این مردم بگیرد. نمی‌گویم که جامعه‌شناسان فقط به شب‌های قدر، اربعین، عاشورا و محرم نگاه کنند که صد البته نباید از آن‌ها غفلت کرد و نباید در تحلیل‌ها آن‌ها را نادیده گرفت بلکه کافی است سر از کتابها -که عمدتا طوطی‌وار حرف‌های غربی‌ را را تکرار کردند- بیرون بیاورند و کمی با این نگاه که چقدر هویت دینی این مردم ریشه‌ای است در کف جامعه بچرخند؛ فقط به این توجه کنند که در هربار خرید - هر خریدی - چند بار «خدابرکت‌بدهد» می‌شنوند.
دوستی به شوخی می‌گفت طرف وقتی مشروبات الکلی هم می‌فروشد، می‌گوید خدابده برکت!

  • حامد خواجه

بازی ایران و قطر را دیدید؟ هنگامی که سرود ملی پخش می‌شد و تماشاگران و بازیکنان باهمدیگر سرود ملی را همخوانی می‌کردند را هم دیدید؟

اگر این قسمت از مهم بازی را از دست داده‌اید، حتما ببینید؛ لازم نیست گوگل‌کنید، برای‌تان آورده‌ام:

 

 

به خصوص به ثانیه ۲۴ دقت کنید؛ تماشاچی‌ها در حال زمزمه چه‌مضمونی هستند؟ دخترانی که «ز ز آ» می‌خواهد آنها را از خود و دشمن این خاک و بوم کند؛ پرچم ایران را پوشیده‌اند و سرود ملی زمزمه می‌کنند؛ آن‌هم چه مضامینی؛ پیامت ای امام استقلال آزادی ...

بله این است معجزه انقلاب اسلامی؛ انقلابی که باید آن را انقلاب اندیشه‌ها خواند؛ انقلاب آگاهی.
در خفقانی که امانیزم در شرق و غرب ایجاد کرده بودند و هیچ کس راهی برای برون رفت از این خفقان نمی‌شناخت و جهان روبه‌سوی ناامیدی داشت؛ نوری معجزه‌گون در ایران ۵۷ درخشید و هژمونی شرق و غرب را درید و راهی نو درانداخت. و مگر با جز آزاداندیشی می‌توان از چنبره هژمونی شرق و غرب نجات پیدا کرد؟ مگر جز آزاداندیشان می‌توانند برای خرق پارادایم غالب به پاخیزند؟ اصلا مگر جز آزاداندیش در چنین اوضاعی که جهان گرفتار آن بود و راهی جز شرق یا غرب نمی‌دید، می‌تواند به قیام فکر کند؟ مگر جز آزاداندیش می‌تواند به پا خیزد؟ حاشا و کلا!

+ فیلمی از همخوانی سرود ملی توسط تماشاگران

۲۲ بهمن سالروز این معجزه را تبریک می‌گویم!
در پاسداشت این نعمت الهی؛
پرشور در راهپیمایی شرکت خواهیم کرد!
و همچنین در انتخابات

  • حامد خواجه

نه‌اُم دی‌ماه روزی است که مردم برای نجات کشور خود به پا خواستند؛ روزی است که آشوب‌ها کشور را به سمت نابودی می‌کشاند و خواص دو پهلو‌گو، گاه از این طرف و گاه از آن طرف می‌گفتند؛ یکی به نعل و یک به میخ می‌زدند؛ امّا مردم بودند که از خواص پیشی گرفتند، و برای خواباندن آتش فتنه، به‌پا خواستند. خود وارد صحنه شدند.
و هر بار که مردم به‌پا خیزند، هر بار که مردم به صحنه بیایند، «معجزه» می‌شود؛ معجزه یعنی اینکه خدا خود به میان می‌آید؛ از خودم این را نمی‌گویم این در قرآن است و خود خدا وعده داده است که «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ۗ».

و روزی که خدا به صحنه بیاید، می‌شود «یوم الله»؛ همان‌گونه که به کعبه می‌گوییم خانهٔ خدا؛ بعضی از روزها و زمان‌ها را هم به خدا نسبت می‌دهیم؛ چرا کعبه را می‌گویند خانه خدا؟ به خاطر شرافت مکانی، به خاطر حرمت مکانی و ... با همین منطق بعضی از زمان‌ها هم به خداوند متعال نسبت داده می‌شود؛ مانند روز هجرت پیامبر اکرم، روز فتح مکه، ایام جنگ صفین؛ کمی هم برویم عقب تر مثلا روز بیرون آمدن قوم نوح از کشتی و برخورداری آنان از سلام و برکات و یا مثلا روز رهایی حضرت ابراهیم از آتش، و یا از جمله مواردی که در قرآن به آن اشاره شده است، روز رهایی قوم حضرت موسی از آل‌فرعون است.

بیاییم کمی جلو‌تر و مصادیق معاصر ایام الله را هم بگوییم؛ مثلا ۱۵ خرداد و یا ۱۹ دی و همچنین ۱۷ شهریور و مهم‌تر ۲۲ بهمن.

و از جمله ایام الله روز ۹ دی می‌باشد.

امّا یوم الله نامیدن روزی، به غیر از مقدس کردن آن و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره آن، ثمره دیگری نیز دارد؟
پاسخ این سوال را در آیه ۵ سوره ابراهیم جستجو کنیم؛ در این آیه این چنین آمده است:
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَىٰ بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ »

آیه می‌گوید: «و ما موسی را با آیات خود فرستادیم که قومت را از ظلمات بیرون آور و به عالم نور برسان و روزهای خدا را به یاد آنها آور، که در این یادآوری بر هر شخصی که صبور و شکرگزار است دلایل روشنی نهفته است.
به نظرتان چرا از حضرت موسی خواسته شده است که «ایّام الله» را برای قوم خویش یادآوری کند؟ چرا حضرت موسی می‌بایست روزهایی که در آنها اتفاقات مهمی روی داده است و قدرت خدا در آن روزها بیشتر آشکار شده است را یادآوری کند؟ آیا جز برای عبرت‌گرفتن است؟

آری در این یادآوری‌ها و زنده‌نگه‌داشتن ایام الله بسیار عبرت نهفته است؛ آن چه که از نان شب هم برای هر قوم و ملتی ضروری است؛ به خصوص برای ملت ما که از چندین طرف مورد هجمه است، در دل درگیری‌ها است و دائما در حال جهاد است؛ این ملت نباید خسته شود، نباید روزهایی را که خدا به صحنه آمده است را فراموش کند، بلکه نه تنها باید از آن عبرت بگیرد، بلکه امیدوارتر از همیشه باشد.

یک ملت وقتی بداند و ایمان داشته باشد که هنگامی که به‌پا خیزد و خود به صحنه بیاید، خدا خود به صحنه می‌آید و خود تغییر را رقم می‌زند، این ملت آیا می‌تواند نا‌امید هم بشود؟

لذاست که ایام الله و زنده‌نگه‌داشتن و تذکر به آن بسیار جدی می‌شود؛ چرا که یادآور می‌شود که هر زمانی که شما مردم به‌پا خواستید و اراده کردید و به صحنه آمدید، خدا خود به میان می‌آید و معجزه رقم خواهد خورد؛ مگر نچشیدید یوم‌الله‌های گذشته را؟ مگر به چشم خود ندیدید، هنگامی که قدرت خدا به صحنه آمد و کسی را یارای مقابله با آن نبود؟ مگر به چشمان خود این معجزه عیان را ندیدید؟

پس بدانید کسانی که می‌خواهند «ایام الله» را به فراموشی بسپارند و یا به دنبال مسخره کردن آن هستند و یا در تکاپو هستند تا ملتی ایام الله را از یاد ببرند؛ اینان خواسته یا نا‌خواسته، در سپاه دشمنان خداوند هستند. حال می‌خواهد مسلمان باشد یا نه، شیعه باشد یا نه.

  • حامد خواجه

مرز‌های مقاومت مستندی است در شش قسمت ساخته وحید فرجی؛ این مستند تاریخی در موضوع شکل‌گیری رژیم غاصب صهیونیستی در ۱۹۴۸ میلادی می‌باشد؛ البته این موضوع قسمت‌ اول این مستند است و در قسمت‌های بعدی به جنگ و درگیری کشور‌های عرب اطراف فلسطین از جمله مصر، لبنان، سوریه و اردن با این رژیم غاصب است؛ در بررسی هر یک از این وقایع، واقعا روایتی دقیق و فنی ارائه شده است. و هر یک از این جنگ‌ها، وقایع قبل، حین و بعد آن نیز بررسی شده است و به صرف خود درگیری اکتفا نشده است و تا حدودی آثار و تبعات آن را هم روایت کرده است که از این جهت هر چند تحلیل‌هایی نیز به همراه دارد، ولی قابل توجه است.

تماشای این مستند را اولا به کسانی که از فلسطین عزیز،‌فلسطین اسلام اطلاعات کمی دارند و نمی‌دانند که این غصب چگونه رخ داد، توصیه می‌کنم؛ به خصوص کسانی که حوصله مطالعه و کتاب‌خواندن ندارند؛ می‌توانند دراز بکشند و تماشا کنند؛ هر چند که اگر کمی با دقت این مستند را پی‌گیری کنند، بعید می‌دانم در همان حالت درازکش باقی بمانند!

امّا مخاطب دوم مستند، آن عزیزانی هستند که در این شرایط فعلی غزه و طوفان الأقصی که رقم خورده است، از مسئولین و حکومت توقع ورود مستقیم به درگیری را دارند و بعضا ایران را به محافظه‌کاری متهم می‌کنند؛ و یا در خیال خام‌شان علت را در ناتوانی ایران جستجو می‌کنند؛ در حالی که با این ساده‌اندیشی‌ها نسبت به مسئله غزه و طوفان الأقصی، نمی‌توان تحلیل درستی از صحنه داشت! به ایشان توصیه می‌کنم در عین آن که تمامی قسمت‌های مستند را به تماشا بنشینند، مخصوصا قسمت‌هایی که به جنگ و درگیری مصر و جمال عبدالناصر می‌پردازد را با دقت و توجه بیشتر ببینند. نمی‌خواهم بگویم که تجربه را آزمودن خطاست و شرایط مشابهی وجود دارد که البته خیلی هم دور از وادی نیست؛‌ بلکه صرفا می‌خواهم از مسئله تحلیلی ساده و سطحی نشود؛ ابعاد مسئله و عمق ماجرا دیده شود.

در هنگام تماشای این مستند، به خصوص قسمت‌های اول آن، یکی از سوال‌های جدی در ذهنم نقش ایران بود؛ در زمان شکل‌گیری این رژیم ننگین و همچنین در زمان درگیری‌های کشور‌های عرب، ایران کجای پازل بود؛ البته بخشی از مسئله روشن است؛ رژیم پهلوی که سگ‌نگه‌بان بوده لذا مشخص است چه موضعی داشت، اما موضع علما چگونه بوده است؟ ازقضا زمانی که این مستند را تماشا می‌کردم در کنار آن مشغول مطالعه کتاب شرح اسم که به زندگی مقام معظم رهبری می‌پردازد، بودم؛ که در قسمتی از آن نامه‌ای بود و یا گزارش از نامه‌ای که در مقام استفتاء از حضرت امام برآمده بود که «آیا می‌توان خمس را در راه حمایت از فلسطین مصرف کرد؟» که در جواب گفته شده بود، سهم امام آن، نه تنها جایز است، بلکه بهتر و شایسته است که در آن راه صرف شود. البته کنش‌های دیگری نیز در تاریخ بوده و می‌توان یافت؛ و این روشن است که در میان مبارزان انقلابی آن زمان، مسئله فلسطین، کاملا جدی بوده است.

بعدانوشت:
در بازخورد به یادداشت بعضی از عزیزان فرمودند که این پیشنهاد بررسی جنگ «جمال عبدالناصر» با رژیم غاصب و جعلی اسرائیل، حس ناامیدی در مبارزه می‌دهد؛ و حتی بعضا گفته شد که کل این مجموعه مستند این حس را می‌دهد که نمی‌توان با اسرائیل درگیر شد!
باید عرض کنم که اولا تمام قسمت‌ها را ببینید و ببینید که در نبرد لبنان چه اتفاقی افتاده است!
دوما این که از شکست‌ها ناامیدی بفهمیم به خاطر ضعف اندیشه‌ای و عدم توان تحلیل است والّا لقمان حکیم می‌فرمایند از بی‌ادبان ادب آموز.

  • حامد خواجه

این روز‌ها فروش اقساطی انواع کالا زیاد به چشم می‌خود؛ از لوازم‌خانگی گرفته تا لباس و تلفن همراه و رایانه و حتی خراکی‌ها و خدمات و مایحتایج روزانه. البته این زیادشدن را  از تبلیغاتی که می‌کنند عرض می‌کنم؛ در تلویزیون، بیلبور‌های خیابانی، فضای مجازی و حتی تبلیغات پیامکی. والّا تا به حال اقدام به این قسم از خرید‌ها نکرده‌ام. و از طرفی هم میلی به آن ندارم و احساس می‌کنم که به هر حال در نهایت، این من هستم که متضرر شده‌ام و کلاهی گشاد بر سرم رفته است.

این حجم زیاد از فروش اقساطی را می‌توان یکبار با این زاویه‌دید نگاه کرد که قدرت خرید جامعه پایین آمده است و لذا سرمایه‌داران عزیز به فکر مردم هستند و فروش قسطی دارند و یا حتی به فکر مردم هم نیستند، بلکه اجناس روی دست‌شان باد کرده و جامعه‌ی باقدرت خرید پایین را که طیف خوبی از معمول جامعه‌ها است را از دست داده و یا می‌دهد، لذا روی به فروش اقساطی آورده است و تلافی دیر به پول رسیدن را هم با درصد سود‌ها و بهره‌کشی‌ها از مردم، در می‌آورد. این یک زاویه نگاه است که باید اولا نهیبی باشد به دولت که حواسش به قدرت خرید جامعه باشد و تذکری هم به خود جامعه که متوجه خرید‌های بی‌وجه باشد که با خرید‌های نفسانی که با هیچ منطق و عقلانیتی پشتیبانی نمی‌شود، خود را برده و اسیر سرمایه‌داری و سرمایه‌داران نکند.

یک زاویهنگاه دیگر که قصد این نوشته جلب توجه به آن است هم می‌تواند وجود داشته باشد. چرا سرمایه‌داری که تنها به فکر جیب خود است، اینگونه حاضر می‌شود به صورت اقساطی کالای خود را بفروشد؟ آن‌هم بعضا با همان قیمت نقدی که در بازار هست! آیا فروش نرفتن کالا با توجه به تورم‌های موجود، به نفع صاحبان کالا نیست؟ کالا را هر چه دیرتر بفروشد، سود بیشتری می‌برد و سرمایه او رشد می‌کند؛ با این حال چرا حاضر می‌شود با نرخ سود پایینی کالای خود را به صورت اقساطی بفروشد؟ از این تعامل سرمایه‌دارن می‌توان چیزی را کشف کرد؛ به خصوص که این تعامل «فروش اقساطی» در مقطع‌های مختلف، نوسان دارد؛ در برهه‌ای اصلا نمی‌توانی فروش اقساطی پیدا کنی و در برهه‌ای در همه‌ی تبلیغات می‌خواهند فروش اقساطی را در چشم تو فرو کنند.

به نظر می‌رسد این رویه سرمایه‌دارن برخواسته از پیش‌بینی‌شان و یا حتی علم‌شان از نرخ رشد تورم می‌باشد. اینکه می‌بینی در ابتدای دولت آقای روحانی فروش اقساطی برخلاف انتهای دولت قبل، زیاد می‌شود و همینطور در میانه‌های دولت اقای روحانی و حتی در دوران پایانی دولت ایشان، فروش اقساطی کم می‌شود اگر هم هست، نرخ سود و بهره آن بالا است، به خاطر همین اوضاع رشد تورم است.

و اینکه می‌بینیم در دولت آقای رئیسی هنوز فروش اقساطی کم نشده است بلکه روبه افزایش است، می‌تواند یک نشانه خوب باشد؛ اینکه رشد تورم، کنترل شده است و یا اینکه احساس سرمایه‌داران و پیشبینی‌شان این است که نرخ رشد تورم، آنقدر زیاد نخواهد بود که از فروش نرفتن کالای خود سود ببرند؛ بلکه برای سود بردن نیازمند فروش هستند حتی شده به صورت اقساطی.

دوستی دارم که از سال ۸۸ در بورس بوده است و یدطولایی در این قضیه دارد و کاملا فهم‌های اقتصادی دارد؛ در مقاطعی که ضرر‌های زیادی متوجه بورسی‌ها شده بود، جان سالم به در برده است؛ او می‌گفت که از این شدت تبلیغات فروش‌های اقساطی، متوجه می‌شوم که کجا و چگونه باید سرمایه‌گذاری کنم.

و در پایان بگویم که در این یادداشت قصد دفاع از دولت انقلابی آقای رئیسی نبوده است و دفاع از عملکرد قابل قبول ایشان -در مجموع با دیدن شرایط و اقتضائات و دست‌آورد‌ها- ورود‌های راحت‌تر و سهل الوصول‌تر می‌توان داشت و به راحتی با کمی تامل این قابل پذیرش است که در مجموع وضعیت اقتصادی به نفع قشر مستضعف در حال بهبود است.
مقصود از این یادداشت توجه دادن به این نکته است که همیشه با تحلیل‌های منفی، وقایع را تحلیل نکنیم، گاهی هم در عین دیدن آن زاویه منفی، کمی هم از زاویه‌های مثبت نگاه کنیم؛ و مهم‌تر اینکه گمان‌ نکنیم که همین یک زاویه نگاه است و تمام!

  • حامد خواجه

این چه توقّع بى‌جایى است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضى، یا مسؤول بخش خاصى از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامى، پایش را کج بگذارد، آن آقایى که با او مواجه مى‌شود، فوراً شروع مى‌کند به اصل نظام اسلامى، اصل جمهورى اسلامى، اصل حکومت اسلامى اهانت کردن!
البته به فضل الهى، مثل همیشه، از اوّل انقلاب تا به حال، اکثر مردم خوبند.
اغلب علما و روحانیون، خوبند. اکثر با انصافند. اکثر متوجّه حقایقند.
اما در گوشه و کنار، کسانى هم پیدا مى‌شوند که این گونه‌اند.

این ناشى از چیست‌؟
ناشى از نشناختن قدر جمهورى اسلامى است. امروز هر کس با جمهورى اسلامى سرسنگین باشد، کافر به نعمت اللَّه است.
البته کافر به نعمت اللَّه، به معناى کافر باللَّه نیست. کافر نعمت است و کفر نعمت در مقابل ذات مقدّس بارى‌تعالى، یکى از گناهان بزرگ است. خدا کند که ما دچار چنین گناهى نشویم!

بیانات رهبری در جمع علما و روحانیون «تبریز»
۵ مرداد ۱۳۷۲

  • حامد خواجه

پیرمردی از اهالی یکی از روستاهای چهارمحال می‌گفت شما قدر این نعمت انقلاب را نمی‌دانید و نمی‌فهمید! باید بیایید از من بپرسید که بگویم این انقلاب چه نعمتی است و چه چیز‌هایی به ارمغان آورده است؛ یکی از آن‌ها این است که من قبل از انقلاب با وجود آنکه جوان باهوش و زرنگی بودم، حتی نمی‌دانستم نام خان محل خودمان چیست! ولی الان به برکت این انقلاب اخبار را دنبال می‌کنم که ببینم چه کسی رئیس‌جمهور آمریکا شد.


ما به انقلاب اسلامی تا چه اندازه به عنوان یک نعمت نگاه می‌کنیم؟ تا به حال چند ثانیه از عمرمان را برای تفکر و تامل در فهم عمق نعمت انقلاب صرف کردیم؟ آنقدر مشغول «بیهودها» شده‌ایم که فرصت تامل نداریم؛ کاش فقط کمی از تاریخ ۵۰ سال قبل از انقلاب را تورق کنیم تا کمی متوجه بشویم که این انقلاب چه نعمت بزرگی است و چه چیز‌هایی برای ما داشته است و ما نه تنها شکر آن را به جای نمی‌آوریم که بلکه حتی آن را نمی‌شناسیم که شکر نعمت کنیم و مدام در حال کفر نعمت هستیم و خدا نیاورد آن روز را که نعمت از کف بیرون رود!

  • حامد خواجه

به مناسبت سال روز این عید عزیز و مبارک، یعنی دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ که نتیجه همه پرسی نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام شد و ۹۸/۲ درصد آراء به جمهوری اسلامی «آری» گفته بودند و رژیم طاغوتى را براى همیشه به زباله دان تاریخ‏ انداختند، پیام حضرت امام به ملت ایران را برای‌تان بازنشر می‌کنم؛ هر چند گفتنی‌ها زیاد است ولی حیف است که با طولانی کردن این یادداشت، خدایی نکرده این پیام ارزشمند حضرت امام را از دست بدهید.


منبع: صحیفه امام، ج‏۶، ص: ۴۵۲

پیام [به ملت ایران (۱۲ فروردین روز «جمهورى اسلامى»)]

زمان: ۱۲ فروردین ۱۳۵۸/ ۳ جمادى الاول ۱۳۹۹

مکان: قم‏


بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ‏ 

صَدَقَ اللَّه‏ الْعَظیمْ.

من به ملت بزرگ ایران که در طول تاریخ شاهنشاهى، که با استکبار خود آنان را خفیف‏ شمردند و بر آنان کردند آنچه کردند، صمیمانه تبریک مى‏گویم. خداوند تعالى بر ما منت نهاد و رژیم استکبار را با دست تواناى خود که قدرت مستضعفین است در هم پیچید و ملت عظیم ما را ائمه و پیشواى ملتهاى مستضعف نمود، و با برقرارى جمهورى اسلامى، وراثت حقه را بدانان ارزانى داشت. من در این روز مبارک، روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهورى اسلامى ایران را اعلام مى‏‌کنم. به دنیا اعلام مى‏‌کنم که در تاریخ ایران چنین رفراندمى سابقه ندارد، که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأى مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتى را براى همیشه در زباله دان تاریخ دفن کنند.

من از این همبستگى بیمانند که جز مشتى ماجراجو و بی‌خبر از خدا، همه و همه به نداى آسمانى‏ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً لبیک گفتند، و با تقریباً اتفاق آرا به جمهورى اسلامى‏ رأى مثبت دادند و رشد سیاسى و اجتماعى خود را به شرق و غرب ثابت کردند، تقدیر مى‌‏کنم. مبارک باد بر شما روزى که پس از شهادت جوانان برومند و داغ دل مادران و پدران و رنج‌هاى طاقت‌فرسا، دشمن غول صفت و فرعون زمان را از پاى درآوردید، و با رأى قاطع به جمهورى اسلامى، حکومت عدل الهى را اعلام نمودید. حکومتى که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده مى‌‏شوند و نور عدالت الهى بر همه و همه به یک طور مى‌‏تابد، و باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان مى‏‌بارد. مبارک باد شما را چنین حکومتى که در آن اختلاف نژاد و سیاه و سفید و ترک و فارس و لر و کرد و بلوچ مطرح نیست. همه برادر و برابرند؛ فقط و فقط کرامت در پناه تقوا و برترى و به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است.

مبارک باد بر شما روزى که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود مى‌‏رسند، فرقى بین زن و مرد و اقلیت‌هاى مذهبى و دیگران در اجراى عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان و سرکشى به دنبال او دفن مى‏‌شود، و کشور از چنگال دشمن‌هاى داخلى و خارجى و چپاولگران و غارت‏‌پیشگان نجات یافت. اینک شما ملت شجاع، پاسداران جمهورى اسلامى هستید. اینک شما هستید که باید این ارث الهى را با قدرت و قاطعیت حفظ کنید و نگذارید بقایاى رژیم متعفن‏ که در کمین نشسته‏‌اند و طرفداران دزدان بین المللى و نفتخواران مفتخوار در بین صفوف فشرده شما رخنه کنند. اینک شمایید که باید مقدرات خود را به دست بگیرید و مجال به فرصت طلبان ندهید، و با قدرت الهى که مظهر آن جماعت است، قدم‌هاى بعدى را بردارید، و با فرستادن طبقه فاضله و امناى خود در مجلس مؤسسان، قانون اساسى جمهورى اسلامى را به تصویب برسانید، و همان طور که با عشق و علاقه به جمهورى اسلامى رأى دادید، به امناى امت رأى دهید تا مجالى براى بداندیشان نماند.

صبحگاه 12 فروردین- که روز نخستین حکومت اللَّه است- از بزرگترین اعیاد مذهبى‏ و ملى ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزى که کنگره‌‏هاى قصر ۲۵۰۰ سال حکومت طاغوتى فرو ریخت، و سلطه شیطانى براى همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جاى آن نشست.

هان! اى ملت عزیز که با خون جوانان خود حق خود را به دست آوردید، این حق را عزیز بشمرید و از آن پاسدارى کنید، و در تحت لواى اسلام و پرچم قرآن، عدالت الهى را با پشتیبانى خود اجرا نمایید. من با تمام قوا در خدمت شما که خدمت به اسلام است، این چند روز آخر عمر را مى‌‏گذرانم، و از ملت انتظار آن دارم که با تمام قوا از اسلام و جمهورى اسلامى پاسدارى کنند.

من از دولتها مى‌‏خواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیمانده رژیم طاغوتى را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد پاکسازى کنند، و فرهنگ و دادگسترى و سایر وزارتخانه‌‏ها و ادارات که با فرم غربى و غربزدگى بپا شده است به شکل اسلامى متحول کنند، و به دنیا عدالت اجتماعى و استقلال فرهنگى و اقتصادى و سیاسى را نشان دهند. از خداوند تعالى عظمت و استقلال کشور و امت اسلامى را خواستارم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

  • حامد خواجه

وقتی سخن از تهاجم و شبیخون فرهنگی می‌شود؛ منظور این نیست که با فرهنگ به فرهنگ ما حمله شده است، درست است نبرد در عرصه فرهنگ رخ داده است و صحنه مبارزه تغییر کرده است، لکن این به معنای این نیست که دشمن فقط از فرهنگ برای ضربه زدن به ما استفاده می‌کند بلکه منظور این است که دشمن تمام عرصه‌ها را به هجمه و حمله‌ی بر فرهنگ ما متمرکز کرده است. به عبارت دیگر هنگامی که دشمن میدان نبرد را به عرصه‌ی فرهنگی تغییر داد، نه تنها با خود فرهنگ بلکه دیگر عرصه‌ها را هم برای این میدان نبرد به خدمت گرفت؛ نمونه‌ی آن مبارزات اقتصادی بر علیه فرهنگ کشور ما است و حتی مبارزات نظامی.

شاید اینکه گفته شود میدان نبرد تغییر کرده است و به عرصه‌ی فرهنگ روی آورده شده است، کمی تسامح داشته باشد؛ نبرد فرهنگی پس از انقلاب شروع نشده است که بگوییم دشمن بر فرهنگ ما حمله کرده است، بلکه از آغاز استعمار و شاید از دوران صفویه با نفوذ‌هایی که در دربار ایران داشتند و دانشجویانی که به غرب فرستاده می‌شدند، آغاز این حمله‌ها و هجمه‌های فرهنگی باشد و با «جریان روشنفکری» دوره‌ی قاجار و پس از آن پهلوی، این هجمه‌ها اوج گرفت. و اینکه گفته می‌شود پس از انقلاب عرصه‌ی نبرد تغییر کرده است؛ در واقع چون دشمن از عرصه‌ی نظامی و جنگ‌های سخت ناامید شده است، تمام تمرکز خود را بر روی عرصه‌ی فرهنگ و جنگ نرم گذاشته است؛ حتی هنگامی که دست به یک عملیات نظامی هم می‌زند، در میدان نبرد فرهنگی دست به این عملیات می‌زند؛ و همچنین نبرد‌ اقتصادی و هجمه‌های اقتصادی که دشمن بر ایران وارد می‌کند، در میدان و عرصه‌ی فرهنگ است.

  • حامد خواجه

«اراده‌ ملی» از نظریات پایه است. نحوه‌ی خلق این اراده؛‌ اثاره‌ی هویت شیعی است. یک نمونه خوب از این اثاره هویت شیعی انقلاب اسلامی است. اثاره‌‌ای که توسط امام صورت گرفت. وقتی به انقلاب نگاه می‌کنیم خصیصه‌هایی در آن می‌بینیم. از جمله آن خصیصه‌ها عبارتند از : مردمی بودن، اسلامی، شیعی، کم هزینه، سریع، منضبط، موفق و …
این خصیصه‌‌ها نشانگر است که یک قوم فرهیخته با نقشه‌ای در دست، قیام کردند. این انقلاب از دو چیز تغذیه کرده است؛‌ یک: هویت علمی حوزوی که پشتوانه‌ی ۱۴۰۰ ساله از نوابغ را دارد. دو: هویت شیعی.
  • حامد خواجه

 فصل اخیر ما انقلابی بودن است؛ یعنی تمام هویت ما که در عصر حاضر زندگی می‌کنیم به انقلابی بودن‌مان است. و حتی توحید و سلوک هم ذیل این انقلابی بودن است. انقلابی که حضرت روح الله برای حاکمیت نور الهی بر زندگی بشرِ امروز، آوردند.

 با نظر به انقلاب، ما می‌توانیم در دوران به حجاب‌رفتن حقیقت، موجب گشایش تازه‌ی حقیقت شویم تا وفاداری به عالم قدس را نشان دهیم و از این طریق با شروع عصر بینات، زمینه‌ی «ظهور انسان کامل» فراهم شود.

 از این جهت «انقلاب اسلامی» شروع تاریخ ما خواهد شد. و از «نظمی» که کانت به جهان مدرن داد و ما با آن «نظم» جهان را می‌فهمیدیم، آزاد می‌شویم و از آن به بعد به چیزهایی می‌پردازیم که به آن‌ها نیاز داریم؛ نه به آنچه که مسئله‌ی دنیای مدرن است و نیاز ما نیست. به مسائل خودمان می‌پردازیم.

  • حامد خواجه

برای رقم زدن تمدنی نوین، نیاز به انسانی است با شخصیت و هویتی نوین. این هویت و شخصیت است که عزم و اراده‌ی ساخت یک تمدن را ایجاد می‌کند. انسانی که شخصیت ندارد و یا اینکه شخصیت دارد ولی احساس شخصیت نمی‌کند، نمی‌تواند کاری انجام دهد.

 این انفعال محضی که در این دوران با آن مواجه هستیم، به خاطر بی‌هویتی است. این نارسایی شخصیت و هویت، باعث می‌شود که ما نسبت به تمام پیرامون‌مان منفعل باشیم. وقتی به خاطر این نارسایی هویتی، سرمایه‌های خود را نمی‌شناسیم و تمام سرمایه‌ها را از دست می‌دهیم؛ تمام آنچه از آن ماست را از چنگ ما بیرون می‌کشند و ما تنها نگاه می‌کنیم؛ هنر را از ما گرفته‌اند و تمام هنر را که داعیه اصلی آن را باید ما داشته باشیم به صورت کامل از ما گرفته‌اند. و ما هم تنها نگاه کردیم و اصلا احساس نکردیم که در باب هنر ما حرف داریم، اصلا این ما هستیم که باید از هنر دم بزنیم.

 بنابراین این‌انفعال شدید، ریشه در انفعال هویتی دارد. و هویت از اندیشه و عقلانیت تغذیه می‌کند. یعنی شخصیت و هویت ما در گرو آن اندیشه و فلسفه حیاتی است که ما داریم. وقتی نارسایی هویتی داریم، یعنی نارسایی در اندیشه و عقلانیت ما وجود دارد که خود را در شخصیت و هویت ما نشان داده است و به تبع آن انفعال را برای ما پدید آورده است.

 امّا راه‌حل چیست؟ برای بیرون آمدن از این انفعال باید چه‌ کرد؟ چگونه می‌توان این انفعال زجرآور را از بین برد؟‌
اگر همین سیر را معکوس کنیم و مشکل را ریشه‌ای نگاه کنیم؛ برای حل مشکل انفعال، باید هویت و شخصیت جامعه را تامین کنیم و شاید هم گوش زد. و هویت از اندیشه تغذیه می‌کند و این اندیشه و عقلانیت است که پشتیبان هویت است؛ لذا برای رفع مشکل، باید روی این عقلانیت تمرکز کرد. پس ویرایش و ترمیم اندیشه راه حلی است که می‌تواند ما را از انفعال رهایی بخشد. باید به نارسایی‌های اندیشه سامان داد تا این اندیشه بتواند از هویت اسلامی – انقلابی ما پشتیبانی کند و ما را از این انفعال خارج کند.
  • حامد خواجه

استکبار که به نوعی مقابله با دعوت الهی است، با کار ابلیس شروع شد و اولین مستکبر عالم شد. اولین مستکبری که در مقابل دعوت الهی ایستادگی کرد و در مقابل دعوت و دستور الهی به سجده بر آدم، نافرمانی کرد. این نافرمانی ناشی از آن است که ابلیس خود را برتر از حق می‌دید. و اساسا مستکبر یعنی همین؛‌ خود را برتر از حق دیدن.

این استکبار ورزی در طول تاریخ استمرار داشته است؛ در هر دوره‌ای از تاریخ نمودهایی از آن به عنوان مَثَل برای ما باقی مانده است؛ از فراعنه و نمرود‌ها گرفته تا مستکبرین زمان بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و همچنین مستکبرانی که بعد از رحلت نبی اکرم باعث انحراف جریان اسلام شدند و همچنین مستکبرانی که حضرت سیدالشهدا در کربلا به مقابله با آنان پرداخت. همان‌طور که مستکبران عالم در طول تاریخ انگشت‌نما شدند، کسانی هم که به مبارزه با این استکبار برخواستند و زیر بار ظلم آن‌ها نرفتند، برجسته می‌شوند.

وقتی استکبار مدرنیته شرق و غرب عالم را گرفته بود، این امام خمینی بود که با به صحنه آوردن انقلاب اسلامی، نفی استکبار کرد و به مبارزه با استکبار جهانی رفت. استکباری که مستکبرینش همان راه ابلیس را پیش گرفته بودند و خود را حق می‌دانستند، البته اینبار این استکبار تئوریزه شده بود و با اسم «علم» به خورد مستضعفین داده می‌شد. برای استکبارشان مبانی فلسفی بافتند و با علم کردن «نسبیت‌گرایی»، از حقیقت جا ماندند و خود را حق دانستند. و این خودِ گرفتار در لجن نفسانیت را برتر از حق پنداشتند. دیگر برای‌شان حقی باقی نمانده بود، بلکه هرچه نفس و دلشان بگوید و بخواهد حق است.
و اینگونه امانیسم به اوج می‌رسد و از دل تئوریزه کردن استکبار، امانیسم پدید می‌آید و با افتخار هم به آن اذعان دارند.

بیست و دو بهمن ما به همین خاطر هرساله جشن می‌گیرم؛ و البته این انقلاب آغاز مبارزه است بر علیه استکبار؛
و ما آغاز مبارزه‌مان را جشن می‌گیریم چرا که می‌دانیم «حِزْب اللّٰهِ هُمُ الْغٰالِبُونَ».
  • حامد خواجه

حضرت آقا در حوالی ۱۹ دی هر سال به مناسبت قیام ۱۹ دی ۵۶ مردم قم، با اقشار مختلف مردم قم دیدار دارند. و همچنین در سال ۱۴۰۱ هم که امسال باشد؛ دیداری با اقشار مختلف مردم قم داشتند؛ به نظر می‌رسد این دیدار با دیگر دیدار‌های «۱۹ دی» متفاوت باشد.

برای دیدن این تفاوت شاید لازم باشد علاوه بر مراجعه به بیانات ۱۹ دی‌ماه سال‌های قبل حضرت‌آقا؛ به سه سخنرانی ایشان در سه دیدار اخیر؛ یعنی دیدار با بانوان، دیدار با مداحان و دیدار با مردم قم؛ با در کنار هم نگاه شود؛ و البته به این ترتیب که ابتدا «دیدار ۱۹ دی» و بعد از آن «دیدار مداحان» و در نهایت «دیدار بانوان» دیده شود.

وقتی با ترتیبی که ذکر شد به این سه سخنرانی نگاه شود؛ شاید بتوان این را دریافت که حضرت آقا دعوت به یک «اقدام» می‌کنند که البته باید به موقع و در زمان خود انجام شود و نباید از زمان آن بگذرد؛ و به نظر بنده این اقدام «جهاد تبیین» است؛ و پس از این دعوت به صورت صنفی یک قشر تاثیر گذار را هم که مداحان باشند به همین اقدام دعوت می‌کند و تا حدی جنس اقدام این صنف را توضیح می‌دهد؛ یعنی مداحان را برای  «جهاد تبیین» دعوت می‌کنند. و در دیدار با بانوان خود ایشان وارد عرصه جهاد تبیین می‌شوند و خودشان دست به کار می‌شوند و در این دیدار شاید بتوان گفت که ورود‌های یک رهبر را ندارند و به عنوان یک اندیشمند و عالم دینی به جهاد تبیین مشغول می‌شوند؛ و به عنوان یک نمونه که اگر قرار باشد خود ایشان به این اقدام بپردازند، چگونه عمل می‌کنند، می‌توان به این دیدار توجه کرد؛ هر چند شاید بتوان در همین دیدار هم دعوت به این اقدام را استشمام کرد؛ یعنی دعوت به جهاد تبیین را هم می‌توان از این دیدار فهمید.

  • حامد خواجه

 وقتی در خصوص استکبار به قرآن نگاه شود، استکبارستیزی شدیدی از آن فهم می‌شود؛ تاحدی که احساس می‌شود تمام توحید و به تبع آن تمام اسلام، این مبارزه و استکبارستیزی است و اسلامی که سرجنگ با استکبار نداشته باشد، اصلا اسلام نیست!

و هنگامی که به معجزه انقلاب اسلامی توجه کنیم، در می‌یابیم که انقلاب هم تماما ستیزه با استکبار است. و همانگونه شعار انقلاب؛ نه‌شرقی، نه‌غربی بود، خود انقلاب هم برای ستیزه با استکبار جهانی آمد است. استکباری که هیمنه‌ آن تمام دنیا را گرفته است و هیچ کس جرت فکر کردن به مقابله با آن را هم ندارد. انقلاب تمام این هیمنه را در هم شکست. در دورانی که تمام قدرت بین شرق و غرب تقسیم می‌شد، انقلاب متولد شد و جبهه سومی پدید‌آورد که حامی مستضعفان بود و با تمام قوا برای مقابله با استکبار آمده بود. و البته که استکبار جهانی هم کوتاه نیامد و شرق و غرب که در آن زمان خود تقابل داشتند، در یک جبهه علیه انقلاب قرار گرفتند و در واقع صف‌بندی‌ها تغییر کرد و میدان نبرد بین انقلاب و استکبار جهانی شکل گرفت.

  • حامد خواجه

اگر خود انسان مبانی معرفتی مستحکمی در درون نداشته باشد، بعید است که بتواند در دیگران معرفت ایجاد کند. خودمان را [تقویت کنیم]. شماها جوانید، شماها باحوصله‌اید، شماها وقت دارید؛ مطالعه کنید، کتاب بخوانید؛ هم کتاب شعر، هم کتاب نثر؛ کتابهای شهید مطهّری را بخوانید، کتابهای اخلاق را بخوانید، کتابهای حدیث را بخوانید، تفسیر بخوانید. ما تفسیرهای خوبی داریم؛ اگر به عربی هم مسلّط نیستید، تفسیرهای فارسیِ خیلی خوبی امروز در دسترس همه هست.

بیانات رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام
۲۲/ ۱۰/ ۱۴۰۱

  • حامد خواجه

در تحلیل‌های ما باید «نقش دشمن» پررنگ و کلیدی باشد؛ در این یادداشت قصد دارم منطق پشت این اندیشه را تا حدودی توضیح بدهم.

ایرانِ اسلامی با «مستکبرین» یک چالش بزرگی دارد؛ در واقع با دنیای استکبار؛ به این چالش و درگیری باید نگاه کلان داشت.

مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، «پیشرفت» کند، رونق بگیرد، در دنیا بدرخشد، منطق «لیبرال‌دموکراسی» دنیای غرب باطل خواهد شد.

چرا «لیبرال‌دموکراسی» برای مستکبرین اینقدر اهمیت دارد؟
با منطق لیبرال‌دموکراسی، غربی‌ها توانستند حدود سه قرن همه‌ی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانه‌ی ایجاد دموکراسی و به بهانه‌هایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. اگر کمی از تاریخ هند بخوانید و کمی هم از اوضاع امروز هند مطلع باشید، خواهید فهمید که این بدبختی و بی‌چارگی امروز هند از کجا ناشی می‌شود. اگر علاقه داشتید کتاب سه جلدی «نگاهی به تاریخ جهان» اثر نهرو را بخوانید.

یک نمونه دیگر که با همین منطق توسط مستکبرین نابود شد، همین کشور همسایه؛ افغانستان است. به بهانه‌های واهی ۲۱ سال دزدیدند و بردند و کشتند و نابودکردند و در نهایت هم مفتضحانه مجبور به ترک آنجا شدند.

حال اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق «لیبرال‌دموکراسی» را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرال‌دموکراسی بِایستد، واضح است که این خود باعث شکست لبیرال‌دمکراسی است و مایه دلگرمی مستضعفین؛ و نظامی که با «پیشرفت» و موفقیت‌ِخود  آن‌منطق را درهم خواهد شکست، جمهوری اسلامی است.

تفاوت جمهوری اسلامی با لیبرال‌دمکراسی:
لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی «نفیِ دین» بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایه‌ی «دین» بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک «نظام مردمی» است. یک دلیل و شاهد هم برای مردمی بودن همین است که بعد از رحلت امام تا امروز، دولت‌هایی که در جمهوری اسلامی سر کار آمدند، هیچ دو دولتی از لحاظ فکری شبیه هم نبودند. یک دولت آمده، دولت بعدی با یک تفکّر دیگری سرِ کار آمده است.

مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی در حال «پیشرفت» است، رونق میگیرد، و این پیشرفت را همه‌ی دنیا می‌بینند و به آن اعتراف میکنند و این برای غرب غیر قابل تحمّل است؛ این ریشه اصلی چالش و درگیری است؛ هرچند که در داخل هستند کسانی که تحت تاثیر تبلیغات این پیشرفت را نمی‌بینند و یا منکر آن هستند. این تحریم‌ها و این فشار‌ها هم به خاطر پیشرفت ایران است به خاطر قوی شدن ایران است، به خاطر ترس از ایران قوی و پیشرفته است؛ ایران قوی و پیشرفته که باعث تضعیف منطق و ابزار چپاول استکبار می‌شود. پس  چالش اصلی چالش «پیشرفت و عقبگرد» است. و خط مقدم این دشمنی هم آمریکا است. (بیانات آقا در دیدار مردم اصفهان ۲۸/ ۸ / ۱۴۰۱)

چند نمونه از پیشرفت‌ها:
در همین چند هفته‌ای که اکثرا مشغول به اغتشاشات بودیم، چندین پیشرفت در عرصه‌های مختلف داشته‌ایم که در ادامه اشاره‌ای به بعضی از آن‌ها می‌کنم؛ از شما تقاضا دارم منصفانه به این موارد را در ذهن خود مرور کنید و بگویید کدام یک از این‌ها پیشرفت نیست! (این موارد را حضرت آقا در همان سخنرانی فوق الذکر اشاره فرمودند)

یکی از پیشرفت‌های بزرگی که در همین چند هفته رقم خورده است؛ دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون می‌باشد، پیشرفت بعدی بومی‌سازی یک دستگاه کلیدی برای چاه‌های نفت و گاز، اقدام مهم بعدی افتتاح خطّ آهن بخش مهمّی از بلوچستان که در واقع خط شمال به جنوب است، خلیج فارس و عمان را به خزر وصل می‌شود، یک پیشرفت که باعث سوزش زیادی برای دشمنان داخلی و خارجی شده است راه‌اندازی پالایشگاه فراسرزمینی است، شش نیروگاه برق در همین چند هفته بهره‌برداری شده است، اگر به یاد داشته باشید همین چند سال اخیر دولت قبل در تابستان مشکل برق داشتیم و گاها در زمستان مشکل گاز. یکی از بزرگ‌ترین تلسکوپ‌های جهان در همین روز‌هایی که ما مشغول به «زن، فحشا، هرزگی» بودیم، رونمایی شد. از موشک ماهواره‌بر رونمایی شد. اگر واقعا به دنبال حقیقت هستید همین موشک هایپرسونیک را سرچ کنید و ببینید این چه فناوری است که به آن دست‌یافته‌ایم و وجدان‌تان را قاضی کنید که این‌ها پیشرفت هست یا نه؟!

منکر مشکلات نیستیم!
و البته که در واقعیت جامعه مشکلات هم هست؛ و عمده هم «مشکلات اقتصادی» هست و مهم‌ترین مشکل ما هم امروز مشکل اقتصادی است؛ چنانچه مشکل اقتصادی اختصاص به ایران ندارد البته شرایط ایران متفاوت است. و البته که دهه‌ی ۹۰ به لحاظ اقتصادی، وضعیت خوبی نداشتیم ولی از طرفی نباید تلاش‌هایی که در حال انجام است برای بهبود وضعیت اقتصادی را منکر شد، این بی‌انصافی است. و برای رفع این مشکل اقتصادی باید تلاش کرد اتفاقا باید همه بیایند پای کار حل این مشکل.

و امّا وظیفه در این مقطع چیست؟
فکر می‌کنم وظیفه در این مقطع کاملا روشن باشد؛ اینکه نقطه‌ی کلیدی «پیشرفت» است، و ایران اسلامی پیشرفته و قوی راه حل تمام چالش‌ها است؛ اینکه صحنه‌ی جهاد و مبارزه امروز، پیشرفت است؛ با مرور دوباره‌ی قلم‌فرسایی‌های بالا به این‌ نتیجه می‌توان رسید.
امروز باید به هر نحوی و در هر زمینه‌ای که امکانش را داریم مشغول پیشرفت و ساختن ایران شویم؛ ساختن ایران قوی و پیشرفته؛
و از طرفی هم باید پمپاژ امید کرد؛ چرا که نه تنها مبارزه خود نیازمند «امید» است بلکه دشمن برای مانع پیشرفت شدن، در حال ایجاد ناامیدی و یاس است؛ پس یکی از صحنه‌های مبارزه می‌شود ایجاد امید و مقابله با ناامیدی‌ها. و این نیاز به روایت دارد.
امید‌هایی که منجر به پیشرفت همه جانبه‌ی ایران اسلامی بشود؛ و جان مایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی، اراده‌ی ملی و مردم‌سالاری است (بیانیه گام دوم)

  • حامد خواجه

رهبر انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۱ در بخش انتهایی بیاناتشان به «اغتشاشات» پرداختند و در همین سخنرانی بود که از «جنگ ترکیبی دشمن» نام بردند. در همان ابتدا نقش روشن «آمریکا» و همچنین به برنامه‌ریزی‌های برای آشوب و اغتشاشات و میدان‌داری عوامل آمریکا اشاره کردند؛ ایشان قلب فتنه و دشمنی‌ها را شناسایی کردند و به آن اشاره می‌کنند و به مبارزه‌ی با دشمن اصلی دعوت می‌کنند.

در زمان حضرت امیرالمومین صلوات الله علیه هنگامی که خوارج دست به غارت اموال و انفس مسلمین زدند، حضرت امیر دشمن اصلی را معاویه میدانستند و به مبارزه و جهاد بر علیه معاویه که قلب فتنه بود دعوت می‌کردند.

و بهترین راه مبارزه با آمریکا در این دوره،‌ پشرفت همه جانبه ایران اسلامی است؛‌ همان چیزی که باعث رعب و وحشت استکبار جهانی شده است و از روی ترس دست به این جنگ ترکیبی با برنامه‌ریزی‌های سنگین زده است. و در انتهای همین بیانات که در صدر یادداشت اشاره شد، به «تغییر نظام جهانی» و «نقش ایران» اشاره کردند که برای جلوگیری از طولانی شدن یادداشت شما را به آن سخنرانی ارجاع می‌دهم و در نهایت مهم‌ترین پیام ما به جبهه دشمن را مطرح کردند که باید «قدرت مقاومت ملت ایران» باشد؛ باید در پس این جنگ ترکیبی این پیام به دشمن مخابره بشود.

  • حامد خواجه

«تحریم آخرین حربه‌ی دشمن است و انسان عاقل میداند که باید آخرین حربه را از دست دشمن خارج کند نه آن که در برابر آن منفعل شود»

«اگر بتوان با روش درست، عاقلانه، ایرانی، اسلامی و عزتمندانه تحریم‌ها را برطرف کرد باید این کار را انجام داد اما تمرکز عمده باید بر خنثی‌سازی تحریم‌ها باشد که ابتکار آن به دست شما است»
سخنان رهبر در تاریخ (۲۶ / ۹ / ۹۹)

دکترین دفع تحریم رهبر معظم انقلاب  در دولتهای ۱۱ و ۱۲ به‌خوبی دیده نشد، بلکه نادیده گرفته شد. امّا اکنون با تغییر رویکرد دولت ۱۳ در بسیاری از زمینه‌ها از جمله در حوزۀ اقتصادی به این دکترین نیز عطف توجهی شده است و نتیجۀ آن برون رفت ایران از مضیقه‌های اقتصادی خواهد بود. 
این برای دشمن خسته و رو به افول یک تصویر دهشت‌آور است. طبعاً تمام تلاش خود را میکند که این حرکت‌ها را کُند کند یا به تعویق بیاندازد.

دشمن هم به خوبی میداند که با چند آشوب خیابانی ـ بخصوص در این دولت که عاقل است و انقلابی است و آینده‌ی خوبی پیش روی خود دارد ـ نمیتواند اقتدار ایران را به هم بریزد، ولی در ضمن میداند که نباید بی‌کار بنشیند و اجازه‌ی پژواک یافتن توفیقات دولت انقلابی را بدهد. و جنگ نرم البته همیشه در صدر میدان‌های نبرد دشمن با ملت قیام کرده ایران اسلامی است.

هیاهوی امروز سر حجاب و گشت ارشاد و بحث‌هایی از این قبیل نه به اندازۀ حربۀ «تحریم» وزن اجتماعی دارد و نه می‌تواند فشار چندانی به جامعه وارد کند. البته انتخاب یک موضوع چندوجهی در یک زمان بسیار بسیار سنجیده پیام‌آور این نکته است که دشمن خوابیده و خموش نیست و از روی مطالعه و با تمهیدات فراوان به عملیات می‌پردازد. 

ولی در عین حال اگر خوب به موضوع نگاه شود معلوم می‌شود دشمن فکور و چالاک و جدی ما خیلی دستش خالی شده که به این موضوع دست چندم و دارای برد پایین، این طور چسبیده است. ما در تجربه‌ی انقلاب و نظام اسلامی در موضوع زن و حجاب دست پایین و منطق ضعیفی نداریم و این طبعاً برای دشمن امر پنهانی نیست.  

این هجمه‌ی پرتکلف و این هماهنگی گسترده نشان می‌دهد که دشمن نگران فرداهای گام‌هایی است که دولت انقلابی و ایران اسلامی پیش روی خود دارد. همان طور که حضرت آقا نیز توجه دادند، تحریم دارد از نفس می‌افتد و دولت عاقل سیزدهم توجه خود را به واقعیت‌ها معطوف کرده و مسیرهایی را در پیش گرفته که طعمه را از دام دشمن فراری خواهد داد. (برداشت آزاد به همراه دخل و تصرف از اینجا)
  • حامد خواجه
«سلام فرمانده» متذکر فلسفه تاریخ انقلاب

تحلیل «سلام فرمانده» کار یک یا دو یا صد یادداشت نیست، کار یک یا دو یا صد جلسه هم نیست. پدیده‌ی سلام فرمانده که دیگر در حال جهانی شدن است به راحتی قابل تحلیل نیست و آنچه در فضای مجازی مطرح می‌شود بیشتر بازی با الفاظ است تا نقد و تحلیل؛ به جای واقعی به تماشای این پدیده نشستن در حال تفسیر خود هستند، نه این پدیده‌ای که عمق اثرگذاری آن و گستره نفوذ آن به حدی است که دیگر دشمنان نتوانستند آن را تحمل کنند. پدیده‌ای که این چنین فراگیر می‌شود، با گذر زمان خود را نشان می‌دهد، شاید چند صباح دیگر این سرود از یادها برود و یا جایگزین آن بیاید، امّا آنچه پدید آورده است قابل چشم‌پوشی نیست.

این سرود امید به آینده را متذکر می‌شود، امیدی در دل فلسفه تاریخ انقلاب اسلامی. ما آینده انقلاب اسلامی را به ظهور می‌شناسیم، و این سرود متذکر و زنده کننده این آرمان است. ظهوری که در همین نظام است و ظهوری که نقطه‌ی کامل این نظام است، نه اینکه ظهور حضرت چیزی جدای از این انقلاب باشد. «سلام فرمانده» باور فلسفه تاریخ این انقلاب را متذکر می‌شود و آن هم ظهور حضرت حجت است. و نهادینه شدن این باور در قلب دو یا سه نسلی که در آینده برسرکار این نظام هستند، پدیده‌‌ی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، حتی دشمنان هم احساس خطر کردند.

  • حامد خواجه

جشن ۲۲ بهمن در مدارس به مسابقه ماست‌خوری می‌گذرد البته کار فرهنگی هنری هم می‌کنند منظورم تئاتر است؛ تئاتری که هیچ نمی‌آموزد و فقط به دنبال لوده‌گری و دلقک‌بازی هستند.
 بی‌انصافی هم نکنیم، گاهی گروه سرود هم اجرا دارد ... ان‌شاء الله که سرود انقلابی اجرا می‌کنند.
اگر یک مدیر مدرسه خیلی انقلابی باشد و به خواهد گذارش خوبی رد کند، به حاجاقا می‌گوید که برای بچه‌ها حرف بزند ... که شما تصور کنید دانش‌آموزان ابتدایی را که مجبورا حرف‌هایی را بشنود که هیچ درکش نمی‌کنند... حتی دبیرستانی‌هایش هم این‌‌روز‌ها حوصله گوش‌دادن ندارند!
 
یک روز مدرسه را برای جشن تعطیل می‌کنند و همه‌اش به لودگی می‌گذرد ... بدون هیچ کار هنری که با به نمایش گذاشتن باور‌های انقلاب، سطح شعور بچه‌ها را بالا ببرد... آیا نمی‌توان با یک کار فکر شده و هنری تاریخ معاصر را با زبان ساده برای کودکان روشن کرد؟ تا مجبور نباشیم مسابقه ماست‌خوری برگذار کنیم؟
 
این‌گونه است که وقتی از میانگین سنی اغتشاشگران و فریب خوردگان بنزینی آمار گرفته می‌شود بین ۱۸ تا ۲۲ سال هستند.(این‌را شاید بعدا بیشتر در موردش بنویسم)
وقتی از گفتمان انقلاب با جوانان‌تان صحبت نکنید و در فضای آکادمیک قبل از دانشگاه هم که هیچ برنامه‌ای برای آن نداشته باشید چه توقعی دارید؟ دانشگاه هم که اساسا وقتی از آن خارج شدی، اگر بی‌دین نشده باشی، حداقل سکولار شدن روی شاخش است. البته منکر استثنا‌های انگشت‌شمار نیستم.
از آموزش دانشگاه‌ها که ناامیدم؛ وقتی مبنای علمی شدن، ملحد شدن است، چه توقعی دارید؟ مگر آنکه جوانان خود دست به کار شوند ... همانطور که در گوشه و کنار مجاهدت‌های‌شان به گوش می‌رسد.

به مناسبت ۲۲ بهمن ۹۸ نوشته شده است و اکنون منتشر می‌شود.
  • حامد خواجه

در سال ۲۳ میلیون ایرانی به مشهد می‌روند و همچنین ۴ میلیون از خارج از کشور عازم مشهد می‌شوند. این امر باعث شده تا صاحبان قدرت و سرمایه طمع‌ورزی کنند. و بخواهند با خدعه از این فرصت استفاده کنند و به ثروت اندوزی هرچه بیشتر بپردازند. تفکر سرمایه‌داری که برای اهداف خود از هر چیزی سوء استفاده می‌کنند و قداستی در این تفکر وجود ندارد؛ لذا برای خالی کردن جیب‌ها -البته این‌روز‌ها باید گفت: خالی کردن کارت‌های بانکی- دست به اقداماتی زده‌اند که مخالف با انسانیت و دین است. به بهانه شادی و تفریح جوانان، می‌خواهند پول به جیب بزنند. (اگر به فکر جوانان هستید، مشکلات کار و مسکن و ازدواج‌شان را حل کنید!)

و بعضی از مدیران و مسئولان این شهر احساس می‌کنند که باید خوش خدمتی به این سرمایه‌داری کنند و در راستای اهداف آن‌ها در تلاش‌اند که فرهنگ‌ها را تغییر دهند. زائر را به گردش‌گر تبدیل کنند و مجاور را به شهروند! 

اگر از هریک از این مسافران که پای در مشهد می‌گذارند بپرسید برای چه این همه راه را آمده‌اید؟ قطعا خواهید شنید که برای امام رضا علیه السلام. به قصد زیارت حضرت خورشید. 
هر مشهدی به همجواری با امام رضا علیه السلام، افتخار می‌کند. افتخار می‌کند که بگوید : من مجاور امام رضا هستم.

این یک زاویه دید نسبت به تغییر فرهنگی است، که نخستین گام آن تغییر زائر و مجاور به گردش‌گر و شهروند است. 

امّا از یک زاویه دیگر هم می‌توان به این تغییر فرهنگ نگریست. از آن‌جایی که دشمنان همیشه بیشتر از خودمان به سخنان رهبران ما توجه دارند، ملتفت این حرف امام خمینی هستند که مرکز ایران مشهد است و این عنایت امام رضا است که این انقلاب به پیروزی رسیده است. لذا برای تغییر فرهنگی این شهر سرمایه‌گذاری کرده‌اند، و این تغییر فرهنگ زائر و مجاور هم از دسیسه‌های دشمنان است که البته مانند همیشه خودی‌ها هم به آن دامن می‌زنند.

  • حامد خواجه
پنجره


✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
┄┅════┅┄

آخرین نظرات