آقای محمدحامد الأحمری در کتاب «مسئولیت روشنفکر» در بخشی از کتاب به انواع روشنفکر میپردازد و اگر اشتباله نکنم، نوزده نوع از انواع روشنفکر را بر میشمارد؛ یک نوع از آن را «روشنفکر طنزپرداز» میداند؛
چند جملهای از آن بخش کتاب:
طنز از مظاهر آزادی و سلاح فرهنگی بسیار تاثیرگذاری است که میتواند مقدسات و تابوها و الگوها و چهرههای ملتها را تخریب کند.
...
نظریهپردازنِ تغییر و انقلابها به تاثیر طنز در تخریب وضعیتی و ساختن جایگزینی برای آن اشاره کردهاند؛ چون شخص مسخرهگو به اقتضای کارش آنچه را مسخره کند، تخریب میکند.
┄┅••❀••┅┄
طنز «آسانفهمی» در مخاطبین پدید میآورد؛ حقیقت را قابل فهم و درک میکند و تحمل سنگینی آن را برای مخاطب فراهم میکند. شاید تمثیلی که حاجآقای قرائتی در زمینه طنز دارند خوب باشد؛ اینکه هنگامی که یک گونی را پر میکنید، زمانی که کامل پر شد، کمی آن را تکان بدهی، دوباره مقداری جا باز میکند؛ طنز کار آن تکان دادن را میکند در هنگام فهم و ادراک ما؛ البته این جا این تمثیل برای بیشتر فهمیدن به کار برده شده است ولی میتوان طنز را برای اصل فهمیدن نیز به کار برد؛ و همچنین طنز و شوخی را میتوان مقولهای در راستای آزادی بیان دید؛ چه نقدها و حرفهایی که پذیرش آن به صورت جدی وجود ندارد و تاب تحمل آن نیست ولی در شیوههای طنز به آسودگی بیان میشود و مخاطراتی به دنبال خود نمیآورد.
امّا طنز شمشیر دوطرفه و خطرناکی است که ممکن است ویرانی به بار بیاورد. لذا در به دست گرفتن این سلاح برنده و تیز و دولبه باید محتاط بود!