پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینستاگرام» ثبت شده است

در دوران پساکرونا همانگونه که اینترنت در زندگی‌های روزمره‌ جدی شده است، در سفر‌های اربعینی هم این مقوله جدی شده است. اینکه حتما به نحوی وصل به فضای مجازی باشیم؛ حال یا با سیم‌کارت‌های عراقی و یا با رومینگ‌های سیمکارت‌های داخلی و یا وای‌فای‌های رایگان. بسیار نزدیک است که اینترنت، به یکی از نیاز‌های اولیه و ضروری بشری  تبدیل شود و اگر این تبدیل رخ دهد در مسیر پیاده‌روی همانگونه که نذری طعام و خراکی می‌دهند، احتمال دارد نذری اینترنت هم بدهند؛ کما اینکه بعضا این اتفاق هم اکنون البته نه با اسم نذری، در حال رخ دادن است.

امّا چرا اینقدر وابسته به اینترنت هستیم؟
یک بُعد شبه‌اعتیادی به اینترنت، بلایی بود که کرونا بر سرمان آورد یا حداقل آن را تشدید کرد؛ به تعبیری یکسال زندگی کردن در اینترنت که حتی برای کار‌های روزمره نیز غرق در اینترنت بودیم این وابستگی به اینترنت را به دنبال خود داشت. این بعد پسا کرنایی جهان را هم اگر کنار بگذاریم؛

یک بُعد دیگر هم میل شدید «در تماس بودن» و «خبر دادن» و «خبر گرفتن» است که تا حدودی این هم به اعتیاد نزدیک شده است؛ اینجا هم یک مسئله‌ای است که چگونه پس از آمدن تلفن‌های همراه، این حجم از نگرانی به وجود آمد؟ و اساسا چرا باید این حجم از نگرانی برای بعضی از بی‌خبری‌ها وجود داشته باشد؟ مگر قبلا که اینگونه تلفن همراه رواج نداشته است، اوضاع چگونه بوده است؟ چرا نیاز داریم در روز ۱۰ بار از نزدیکان خبر بگیریم؟ نباید به این راحتی به وسوسه‌های شیطان دامن بزنیم؛ اگر در این چنین مواقعی مقابل وسوسه‌های شیطانی نایستیم و به راحتی به آن تن بدهیم، در بزنگاه‌ها نیز نمی‌توانیم از وسوسه‌ها رهایی یابیم. این بعد هم به کنار.

ولی چرا در این سفر اربعینی هم نمی توانیم از «شبکه‌های اجتماعی» دل بکنیم؟
مانند معتاد‌ها شده‌ایم؛ چرا مانند؟ بهتر بگوییم معتاد شده‌ایم آن هم به متاعی که آنچنان تقبیح نمی‌شود و کوچک و بزرگ هم نمی‌شناسد؛ مذهبی و غیر مذهبی ندارد؛ این هم شاهد و نشانه اعتیاد که در سفر اربعینی که باید از تعلقات دل کند و کمی از دنیا و زندگی دنیایی قبلی خود دور شویم و کمی هم تجربه‌ی جدید داشته باشیم، نیز گرفتار هستیم؛ آن هم چه بدگرفتاری؛ در این زمینه بیشتر تامل کنید؛ چرا اینقدر اینترنت و به خصوص شبکه‌های اجتماعی، ما را درگیر خود می‌کند؟ این همه وابستگی از کجا آمد؟ و اگر هم مایل بودید در این زمینه مطالعه کنید، برای شروع  کتاب «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» از نیکلاس کار  مفید خواهد بود.

  • حامد خواجه

مستکبران طرفدار وهم هستند و با عقل دشمنی دارند. بر خلاف موحد که طرفدار عقل است و به دنبال اقامه کردن عقل است و ضدیت با وهم دارد.

چهره نگاری که از مستکبر در قرآن صورت گرفت به وضوح نشان داده است که مستکبران مسلط به لحاظ سیاست و ثروت بر جامعه، برای استمرار داشتن این تسلط شان و تداوم این بهره کشی، فرهنگ و عقیده حاکم بر ذهن ها را به قبضه ی خود در می آوردند و اساسا بنای دشمنی شان با عقل از همین رو بوده است؛ چرا که هنگامی که «عقل» حاکم بر جامعه باشد، توان این سلطه فکری – فرهنگی را ندارند و لذا است که دوستدار «دشمنانِ عقل» بودند. و بهترین ابزارشان برای این تسلط، «وهم» است. وقتی وهم حاکم بر جامعه باشد به راحتی می توانند موجبات تسلیم مردم در برابر وضع موجود و دلخواهشان را ایجاد کنند.

این روزها هم که استکبار جهانی نظام‌مند شده است و تمدنی بر پایه‌ی این استکبار شکل گرفته است، برای حفظ تسلط خود دست به تسخیر افکار و عقاید می زنند. و از وهم بهره می برند تا سلطه خود را استمرار بدهند. یک تمدن و نظام بر پایه وهم تشکیل شده است. و از ابزار «رسانه‌های نوین» که همه وهم محور هستند بهترین بهره را برای تداوم سلطه برده اند. رسانه هایی که رو به سوی تصاویر و قوه‌ی بصر حرکت کرده اند و اگر هم در جایی «متن» آمد، آنقدر باید کوتاه باشد که مخاطب سریع رد شود و فرصت «تامل» نداشته باشد. طبع و خُلق جامعه را تغییر داده‌اند که اصلا حوصله تامل نداشته باشد. این هم از شیوه‌های «تداوم سلطه استکبار» امروزین است.

  • حامد خواجه

آیا تا به حال در مورد «متدلوژی شکنجه خاموش» چیزی شنیده‌اید؟ و یا تا به حال اسم «ژنرال ویلیام مایر» به گوش‌تان خورده است؟


بعداز جنگ آمریکا با کره، حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان از همه‌ی امکانات رفاهی طبق قوانین بین الملل برخوردار بود. و تا حدودی محصور هم نبود و امکان فرار نیز تاحدی فراهم بود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت می‌شد. و از هیچ یک از تاکتیک‌های شکنجه استفاده نمی‌شد.

اما با وجود این همه امکانات فراوان، بیشترین آمار مرگ زندانیان از این اردوگاه گزارش شده بود؛ عجیب هم اینکه با وجود راه‌های فرار، زندانیان به مرگ طبیعی می‌مردند. اکثر آن‌ها شب می‌خوابیدند و صبح بیدر نمی‌‌شدند.


دلیل این رویداد، سال‌ها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه‌ی تحقیقات خود را به شرح زیر ارائه کرد:

‏۱. در این اردوگاه، فقط نامه‌هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان می‌رسید و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل داده نمی‌شد.
۲. هرروز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده‌اند یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده‌اند را تعریف کنند.
۳. هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی‌شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستان‌شان نداشت) عادت کرده بودند.

تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است. با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت. با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند. با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.

و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود. این سبک شکنجه، «شکنجه خاموش» نامیده می‌شود.


این روزها همه فقط خبر‌های بد را به گوش‌مان می‌رسانند و همگی در فکر زیرآبزنی هستیم. نقل و نبات محافل‌مان ـ چه خانوادگی و چه دوستانه ـ صحبت از خبر‌های بد و بدبختی و نا‌امیدی است. البته من منکر مشکلات نیستم، اما تا این حد فقط مشکلات را دیدن و اصلا از اتفاقات خوب خبری نداشتن، نشانه سندرم « شکنجه خاموش » است؛ اگر دوباره به ما نمی‌گویید توهم توطئه دارید.

خبر‌هایی که از درستی آن مطمئن هم نیستیم را به راحتی برای دیگران می‌فرستیم و نقل می‌کنیم و حتی احساس تکلیف می‌کنیم که باید این اخبار را به گوش هم وطنانمان برسانیم؛ امّا از اثرات آن اصلا آگاه نیستیم.

این روزها نه تنها هیچ کس به فکر عزت نفس جامعه نیست، بلکه مدام تخریب هم می‌شود؛ که ما ایرانی ها زیرکار دررو هستیم، کارگر می‌خوایی فقط افغانی. ایرانی‌ها هیچ هنری ندارند. ما دانشمند و آدم حسابی نداریم و ...
در همین محیط مجازی چقدر به هخودمان بد می‌گوییم و با مسخره کردن اقوام لذت می‌بریم. به خودمان فحش می‌دهیم و  صغیر و کبیر ایرانی را مسخره می‌کنیم.

بیایید کمی از اخبار منفی که در فضای مجازی منتشر می‌شود، فاصله بگیریم و تا می‌توانیم به خود و اطرافیان‌مان امید بدهیم، به یک دیگر احترام بگذاریم، تواصی به صبر داشته باشیم و مدام آیه یأس نخوانیم. البته پر واضح است که این رفتار به معنای گول‌زدن خود و ندیدن مشکلات و عدم برنامه‌ریزی برای رفع آن‌ها نیست.

در کنار این‌ها باید اخبار خوب را هم بشنویم، از موفقیت‌ها با خبر بشویم. برای این خصوص یک صفحه در اینستاگرام به شما معرفی می‌کنم. در این مدتی که من پی‌گیر مطالب آن بودم، اخبار موفقیت‌ها و امیدبخش را منتشر کرده است. صفحه‌ی خبر خوب؛ برای ایران ما به این آدرس : khabar khoub (@khabar_khoub) • Instagram photos and videos

  • حامد خواجه
پنجره


✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
┄┅════┅┄

آخرین نظرات