برای رقم زدن تمدنی نوین، نیاز به انسانی است با شخصیت و هویتی نوین. این هویت و شخصیت است که عزم و ارادهی ساخت یک تمدن را ایجاد میکند. انسانی که شخصیت ندارد و یا اینکه شخصیت دارد ولی احساس شخصیت نمیکند، نمیتواند کاری انجام دهد.
این انفعال محضی که در این دوران با آن مواجه هستیم، به خاطر بیهویتی است. این نارسایی شخصیت و هویت، باعث میشود که ما نسبت به تمام پیرامونمان منفعل باشیم. وقتی به خاطر این نارسایی هویتی، سرمایههای خود را نمیشناسیم و تمام سرمایهها را از دست میدهیم؛ تمام آنچه از آن ماست را از چنگ ما بیرون میکشند و ما تنها نگاه میکنیم؛ هنر را از ما گرفتهاند و تمام هنر را که داعیه اصلی آن را باید ما داشته باشیم به صورت کامل از ما گرفتهاند. و ما هم تنها نگاه کردیم و اصلا احساس نکردیم که در باب هنر ما حرف داریم، اصلا این ما هستیم که باید از هنر دم بزنیم.
بنابراین اینانفعال شدید، ریشه در انفعال هویتی دارد. و هویت از اندیشه و عقلانیت تغذیه میکند. یعنی شخصیت و هویت ما در گرو آن اندیشه و فلسفه حیاتی است که ما داریم. وقتی نارسایی هویتی داریم، یعنی نارسایی در اندیشه و عقلانیت ما وجود دارد که خود را در شخصیت و هویت ما نشان داده است و به تبع آن انفعال را برای ما پدید آورده است.