پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

پنجره

سهمِ من زِ آسمانِ معرفتش ❁ قدرِ یک پنجره است زین دوار

طلبه|دُچار کتاب|سرگرم با ‎قلم

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

اعتکافی که مردم را از مسجد دور می‌کند!

در طول سه روزی که مراسم معنوی اعتکاف برگزار می‌شد، دغدغه‌ای ذهنم را مشغول کرده بود؛ و این دغدغه از جایی شروع شد که شب ولادت حضرت امیرالمومنین برای نماز به یکی از مساجد مراجعه کردم و در عین ناباوری دیدم که در مسجد بسته است! با خود گفتم شاید جشنی در مسجد برقرار است و احیانا می‌خواهند شام بدهند و برای آنکه غذا کم نیاید، درهای مسجد را بروی مردم بسته‌اند (!!) کمی در اطراف مسجد گشتم، دیدم که چند جوانی که لباس خادمی داشتند، درون حیاط مسجد بودند؛ از آنها پرسیدم، درب ورودی مسجد کدام سمت است؟ که گفتند، مسجد به خاطر اعتکاف تعطیل است؛ و با شنیدن کلمه تعطیل کاملا وا رفتم و از درون احساس فروریختن کردم؛ به سختی تعطیلی مساجد در شب‌ و نصف شب را تاب می‌آوردم؛ و حال با گوش می‌شنیدم و با چشم می‌دیدم که شب ولادت حضرت امیرالمومنین، وقت نماز، در مسجد را بسته‌اند؛ هر چند این رویه را کاملا غلط می‌دانم و به نظرم کاملا خلاف دین است؛ حداقل تا آنجایی که حقیر دین را شناخته است، اینگونه رفتار کردن و برنامه‌ریزی کردن،‌ در هیچ‌کجای دین جای ندارد و اجازه آن داده نشده است، ولی خوب کوتاه آمدم و سرم را پایین انداختم و رفتم محل کار برای خواندن نمازی فُرادا که می‌توانست در مسجد در کنار مومنین به جماعت باشد، در کنار محبین حضرت علی در شب ولادتش و بعد از نماز شاد‌باش این عید مبارک را بهم دیگر هدیه کنیم؛ ولی خوب قسمت نبوده؛ و اینکه شاید و شاید و شاید چون مسجد در محاصره معتکفین خواهر بوده است، نیاز بوده است که برای تمهید و آماده‌سازی، نماز جماعت و جشن و سرور شب ولادت حضرت امیر تعطیل شود. حتما متولیان فرهنگی این گونه برنامه‌ریزی‌ها پاسخی قانع کننده در برابر خداوند متعال خواهند داشت که اینگونه بدون پشتبانه دینی برنامه‌ریزی فرهنگی می‌کنند. القصه خدا را شکر که نمی‌خواستند حتما به حکم اصلی اعتکاف پایبند باشند که باید در «مسجدجامع» شهر معتکف شد؛ و الّا بنا داشتند سه روز به خاطر خلوتی شخصی با خدای‌خودشان، مردمان را از کار و زندگی باز دارند؛ آخر مسجدجامعْ قرار است محل کلیه شئونات دینی بلکه تمامی شئونات یک جامعه باشد؛ حال به کنار که ما اگر سال به سال هم به مسجدجامع شهر یا روستای‌مان نرفیتم، نه چرخ زندگی‌مان متوقف می‌شود و نه دینداری‌مان. بگذریم که شرح ماجرا طولانی نشود و حوصله شما از سر نگذرد.

اما این داستان همچنان ادامه دارد؛ فردای آن روز برای نماز ظهر به مسجد محل خودمان مراجعه کردم، البته نه برای نماز بلکه به خاطر خرید از فروشگاه کنار آن، که روی در آن مسجد کاغذی چسبانده بودند که مسجد تعطیل است! بازهم به بهانه اعتکاف! که عکس آن را در ابتدای همین یادداشت می‌توانید ببنید. اینجا دیگر اعتکاف خواهران نیست که نیاز باشد، مسجد را تعطیل کنند، که همان تعطیلی مسجد به خاطر اعتکاف خواهران هم منطقی قوی ندارد؛ اما اینجا دیگر چرا؟! آیا خلوتی که با خدا می‌خواهید بسازید، اینقدر سست است که اگر کسی دو رکعت نماز در مسجد بخواند، خلوت شما شکسته می‌شود؟ یا چه؟

خطابم کاملا به مسئولین امر و برنامه‌ریزان به اصطلاح فرهنگی است؛ برادر عزیزم، اگر نمی‌دانی، نکن! واقعا بعضی از وقت‌ها با نکردن‌ها درست می‌شود، کمی بنشین و فکر کن و اگر جایی هم به مشکل خوردی بپرس! در این قم آنقدر آیت‌الله پیدا می‌شود که سوالات خود را نزد آن‌ها ببرید و بپرسید که آیا اینگونه اعتکاف گرفتن، اینگونه برنامه‌ریزی فرهنگی، آسیبی هم دارد؟ آیا پشتوانه شرعی هم دارد یا اینکه به خاطر کار بدون فکر و تامل و حتی پر از زحمت و از خود گذشتگی، به خاطر کمی درنگ نکردن و تامل نکردن، به جای نسیم بهشتی، آتش جهنی برای خود می‌خرید؟

شما به چه اجازه در شهرکی (پردیسانِ قم) که به خاطر نفهمی شهرسازی‌مان در فاصله‌های زیاد مسجد احداث شده است، همین چند مسجد را هم به اسم اعتکاف تعطیل می‌کنید؟ مگر نمی‌شود معتکفین در کنار کسانی که فقط برای نماز به مسجد می‌آیند، به اعتکاف خود مشغول باشند؟ مگر حضور غیر معتکف در مسجد، اعتکاف معتکفین را باطل می‌کند؟ آیا از اعتکاف‌های پیامبر در مسجد الحرام نشنیده‌اید؟ آیا هیچ‌گاه شنیده‌اید که پناه بر خدا مسجد الحرام تعطیل شود؟ این چه بدعتی است که پایه‌ریزی می‌کنید؟ چرا به راحتی از دین مردم مایه می‌گذارید؟ اگر قرار بود سرمایه مادی و دنیایی‌تان را هم اینگونه تدبیر و برنامه‌ریزی کنید، به راحتی و بدون تامل و مشورت با اهل آن وادی، دست به کار می‌شدید؟ روشن است که در مورد پول و ثروت خود و درست سرمایه‌گذاری کردن آن در سهام بورس یا هر قمارخانهٔ دیگری،‌ کاملا جانب احتیاط را رعایت می‌کنید ولی نمی‌دانم چرا اینگونه نسبت به دین الهی لاابالی هستید؟!

بعدا افزوده شده:
در کانال آقای یامین‌پور مطلبی مرتبط با این بحث دیدم، در ادامه برای‌تان نقل می‌شود:

بله، محور اعتکاف "خلوت" است. اما اعتکاف فقط در مسجد "جامع" شهر پذیرفته می‌شود‌... و در این شرط،

نکته‌ی ظریفی است.
خلوت، عزلت از جامعه مؤمنین و سلوک در حاشیه تاریخ نیست. حتی درونی‌ترین و فردی‌ترین عبادات در قیام و حضور در متن تاریخ پذیرفته می‌شود.
...وگرنه امام را در کربلا سر می‌بُرند و مومنی مقدس در کنج خانقاهی سر به سجده تسبیح خدا می‌گوید!

  • حامد خواجه

از مقوله‌هایی که می‌توان برای تاکید بر اهمیت فرهنگ به آن اشاره‌ کرد، هویت است. هویت برخواسته از فرهنگ است؛ در واقع موجودیتِ هویتِ یک جامعه، به فرهنگ وابسته است و این فرهنگ هر جامعه است که هویت آن جامعه را تشکیل می‌دهد.

لذا می‌توان گفت فرهنگ، اساس استقلال یک جامعه است. همانگونه که هویت و خودباوری برای استقلال و رهایی از وابستگی لازم است، فرهنگ و توجه به فرهنگ هم لازم است؛ البته اگر نگوییم چند برابر!

اگر فرهنگ، مبدء شکل‌گیری هویت جامعه باشد؛ برای اصلاح جامعه و یا ایجاد هویت جدید، پرداختن به فرهنگ و اصلاح فرهنگ نیاز است و شاید بتوان گفت بدون فرهنگ، امکان هویت بخشی به جامعه وجود ندارد؛ هویتی که اراده‌ها و عزم‌های ملی را رقم می‌زند، باید از جاده‌ی فرهنگ بگذرد.

لذا به آن میزان که هویت دارای اهمیت است، به همان وزان فرهنگ هم اهمیت می‌یابد؛ نمی‌شود به دنبال خودباوری جامعه بود و از فرهنگ صرف نظر کرد و یا حتی فرهنگ را در راس و مقدم بر همه‌چیز قرار نداد.

  • حامد خواجه

وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلآ بِلِسَان قَوْمِه لِیُبَیِّن لَهُم (ابراهیم ،۴)

اساسا برای پیشبرد هر پروژه‌ای باید وارد عرصه‌ی فرهنگ شد. بدون ورود به عرصه‌ی فرهنگ امکان ایجاد پروژه و پیشبرد آن وجود ندارد. خداوند متعال هنگامی که رسولی را برای قومی می‌فرستد، بر اساس لسان قوم می‌فرستد؛ با توجه به تعلیلی که از انحصار ارسال رسول به زبان قوم در ادامه آیه می‌آید که  تبیین برای آن قوم باشد، شاید بتوان گفت این لسان قوم تنها زبان و لغت آن قوم نیست که البته هم‌زبان بودن با آن قوم ضروری است؛ منظور این است که وقتی قرار است «تبیین حق و حقیقت» با ارسال رسول برای آن قوم صورت گیرد، برای این تبیین صرفا «هم‌زبانی» کافی نیست، بلکه باید با «فرهنگ» آن قوم آشنا باشد؛ لذا شاید بتوان گفت مراد از لسان قوم، فرهنگ آن قوم است؛ و چه آنکه خود زبان و لغت یک قوم هم داخل و جزئی از فرهنگ یک قوم است.

رسولان هم برای کار فرهنگی فرستاده می‌شوند؛ رسول هم کار خود را فرهنگی پیش می‌برد؛ اینکه بر روی مسئله‌ی «تبیین» تاکید می‌شود، نشان از «پیشبرد فرهنگی» دارد؛ والّا در غیرفرهنگ که نیازی به «تبیین حق و حقیقت» نیست، نیازی به حرف زدن نیست که بخواهد به لسان قوم باشد یا نباشد. اینکه لسان قوم و تبیین مورد تاکید قرار می‌گیرد، به خاطر اهمیت و جایگاه فرهنگ است؛ وگرنه پیشبرد سیاسی یا نظامی نیاز به تبیین و لسان قوم ندارد.

  • حامد خواجه

وقتی سخن از تهاجم و شبیخون فرهنگی می‌شود؛ منظور این نیست که با فرهنگ به فرهنگ ما حمله شده است، درست است نبرد در عرصه فرهنگ رخ داده است و صحنه مبارزه تغییر کرده است، لکن این به معنای این نیست که دشمن فقط از فرهنگ برای ضربه زدن به ما استفاده می‌کند بلکه منظور این است که دشمن تمام عرصه‌ها را به هجمه و حمله‌ی بر فرهنگ ما متمرکز کرده است. به عبارت دیگر هنگامی که دشمن میدان نبرد را به عرصه‌ی فرهنگی تغییر داد، نه تنها با خود فرهنگ بلکه دیگر عرصه‌ها را هم برای این میدان نبرد به خدمت گرفت؛ نمونه‌ی آن مبارزات اقتصادی بر علیه فرهنگ کشور ما است و حتی مبارزات نظامی.

شاید اینکه گفته شود میدان نبرد تغییر کرده است و به عرصه‌ی فرهنگ روی آورده شده است، کمی تسامح داشته باشد؛ نبرد فرهنگی پس از انقلاب شروع نشده است که بگوییم دشمن بر فرهنگ ما حمله کرده است، بلکه از آغاز استعمار و شاید از دوران صفویه با نفوذ‌هایی که در دربار ایران داشتند و دانشجویانی که به غرب فرستاده می‌شدند، آغاز این حمله‌ها و هجمه‌های فرهنگی باشد و با «جریان روشنفکری» دوره‌ی قاجار و پس از آن پهلوی، این هجمه‌ها اوج گرفت. و اینکه گفته می‌شود پس از انقلاب عرصه‌ی نبرد تغییر کرده است؛ در واقع چون دشمن از عرصه‌ی نظامی و جنگ‌های سخت ناامید شده است، تمام تمرکز خود را بر روی عرصه‌ی فرهنگ و جنگ نرم گذاشته است؛ حتی هنگامی که دست به یک عملیات نظامی هم می‌زند، در میدان نبرد فرهنگی دست به این عملیات می‌زند؛ و همچنین نبرد‌ اقتصادی و هجمه‌های اقتصادی که دشمن بر ایران وارد می‌کند، در میدان و عرصه‌ی فرهنگ است.

  • حامد خواجه

در خصوص فرهنگ نظریات متعدد و متنوعی وجود دارد؛ عمده و کلان در این باب دو نظریه است؛‌ یکی رهایی فرهنگ با این پشتوانه که اساسا امکان مدیریت و کنترل فرهنگ وجود ندارد و در مقابل نظریه‌ای که می‌خواهد فرهنگ را کاملا مدیریت و کنترل کند.

امّا در این میان همانگونه که انقلاب اسلامی، در جهانی سراسر ناامیدی از راهی غیر از شرق و غرب، شگفتی‌ آفرید و درخشید؛ اندیشه‌ها ونظریه‌های برآمده از این انقلاب هم به همین نحو شگفتی‌آفرین و راه سوم هستند.

در کتاب "باغبانی فرهنگ" اثر فرزاد جهان بین؛ نظریه‌ای از اندیشه حضرت آقا استخراج شده است و به تعبیر بهتر به دنبال تبیین دیدگاه و نظریه ایشان در باب فرهنگ هستند؛ نظریه‌ای که راه سومی غیر از دو راه مذکور در صدر یادداشت را پی‌گرفته است.

این اثر نظریه «باغبانی فرهنگی» که عنوان اثر هم می‌باشد، تبیین می‌کند و با بیان مبانی نظری و استخراج اصول از این مبانی، این نظریه را کشف و تبیین می‌کنند. در واقع پشتوانه‌ی محکمی برای این نظریه برپا می‌کنند؛ بر خلاف دیگر آثاری که برای پرداخته به اندیشه و نظریه‌ی رهبری در موضوعی، صرفا نقل بیانات می‌کنند و کاملا با روش خشک «اخباری» با بیانات برخورد می‌کنند و حتی در تفحص هم متسک به روش اخباری می‌شوند؛ برخلاف اکثر آثار قبلی این نوشته به لحاظ روشی به صورت بسیار منظم و با پشتیبانه به بررسی نظام اندیشه و نظریه رهبری پرداخته‌اند و حتی اگر کسی با محتوا که فرهنگ و باغبانی فرهنگی باشد هم ارتباط نمی‌گیرد و یا احیانا نقدی به محتوا دارید، با مطالعه این اثر از این روش می‌تواند بهره وافری ببرد.

و در پایان اینکه این اثر بیشتر از آنکه کتاب باشد، یک مقاله است؛ یک مقاله علمی پژوهشی. با این دید به سمت این اثر بروید تا استفاده‌هایتان بیشتر باشد.

  • حامد خواجه

یکی از مقوله‌های که می‌توان برای تاکید بر اهمیت فرهنگ به آن اشاره‌ کرد، هویت است. «هویت» برخواسته از فرهنگ است؛ در واقع موجودیت هویت یک جامعه به فرهنگ وابسته است و این فرهنگ هر جامعه است که هویت آن جامعه را تشکیل می‌دهد.

لذا می‌توان گفت فرهنگ، اساس استقلال یک جامعه است. همانگونه که هویت و خودباوری برای استقلال و رهایی از وابستگی لازم است، فرهنگ و توجه به فرهنگ هم لازم است؛ البته اگر نگوییم چند برابر!

اگر فرهنگ، مبدء شکل‌گیری هویت جامعه باشد؛ برای اصلاح جامعه و یا ایجاد هویت جدید، پرداختن به فرهنگ و اصلاح فرهنگ نیاز است و شاید بتوان گفت بدون فرهنگ، امکان هویت بخشی به جامعه وجود ندارد؛ هویتی که اراده‌ها و عزم‌های ملی را رقم می‌زند، باید از جاده‌ی فرهنگ بگذرد.

لذا به آن میزان که هویت برای‌مان اهمیت می‌یابد، باید فرهنگ هم برای‌مان دارای اهمیت باشد؛ نمی‌شود به دنبال خودباوری جامعه بود و از فرهنگ صرف نظر کرد و یا حتی فرهنگ را در راس و مقدم بر همه‌چیز قرار نداد.

  • حامد خواجه

چرا مقر فرماندهی مختل است و چرا فرمان آتش به اختیار صادر شد و چرا از بازسازی ساختار فرهنگی سخن می گوییم؟

خطاب بیانیه گام دوم به چه کسانی است؟ و چه مطالباتی دارد؟

بازسازی مقر فرماندهی وظیفه کیست؟ همان مقرّی که به دلیل اختلال در آن، فرمان آتش به اختیار صادر شد!

چه کسی می خواهد ساختار فرهنگی کشور را تحول بخشد؟

امیرمومنان علی (ع) چگونه بسیاری کارها مانند اجرای عدالت، تغییر فضای فرهنگی و آماده کردن مردم برای جنگ را در دوران حکومت خود انجام می داد؟ 


شما را به مطالعه یک مصاحبه دعوت می‌کنم و خوش‌حال می‌شوم نظرات شما را در خصوص این مصاحبه بخوانم.

خبرگزاری ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی)
  • حامد خواجه

در ۹ مرداد ۱۳۷۵ رهبر انقلاب بازدیدی سرزده از سازمان صدا و سیما داشتند که در سایت khamenei.ir که مسئولیت حفظ و نشر آثار معظم‌له را بر عهده دارد تنها خبر این بازدید وجود دارد. و سخنان ایشان در این بازدید در سایت یافت نمی‌شود. از جمله سخنان ایشان که در جمع اهالی موسیقی در این بازدید بوده است نیز در این سایت یافت نمی‌شود. چند جمله‌ای از این سخنان برایم در مکان‌های مختلف نقل شده بود که باعث جلب توجه من به این سخنان شده بود. مثلا اینکه مقوله موسیقی را یکی از ویژگی‌های مثبت غرب می‌دانند و یا اینکه در کنار موسیقی‌های لهوی غرب، موسیقی معناداری هم وجود دارد که انسان عارف واقف خردمندی، می‌تواند بلیط تهیه کند و به سالن کنسرت برود و از آن لذت ببرد. و از این قبیل جملات دیگر که با توجه به مرجع تقلید بودن و وجه‌ی‌ حوزوی و روحانیت داشتن ایشان، این جملات توجه آدمی را به خود جلب می‌کند. لذا بر آن شدم که خلاصه‌‌ای از این سخنان را خدمت‌تان تقدیم کنم و همچنین در پایان فایل pdf کامل این سخنان را قرار می‌دهم برای کسانی که نسخه کامل را می‌خواهند. البته این فایل همان فایلی است که در فضای مجازی منتشر شده است و با یک سرچ در گوگل می‌توانید پیدا کنید؛‌ امّا در سایت khamenei.ir وجود ندارد که بتوان از لحاظ اعتبار سند به آن استناد کرد؛ ولی با این وجود از لحن کلام می‌توان فهمید که این سخنان از ایشان صادر شده است.

موسیقی؛ هنری دقیق؛ تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت
اساسا موسیقی، که در تقسیم‌بندی‌های علوم قدیم، از شعب ریاضی است، و چون با دقت و محاسبه و اندازه‌گیری دقیق سر و کار دارد، جزو بخش‌های دانش ریاضی محسوب می‌شود، هنر دقیقی است. به تعبیری دیگر، هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشری است؛‌ که خرد انسانی، آن محاسبه را براساس تجربه استخراج کرده و برای آن، پیشرفت قواعدی - موازینی گذاشته است.
هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسان‌‌ها و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسان‌ها ساحته شده است. پس می‌بینید که پایه، پایه‌ی الهی است.

این هنر را در راه خدا مصرف کنیم
در عالم واقع صدایی که از حنجره خواننده صادر می‌شود، با یک پایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنایی مستحکم و وسیع، پرجاذبه و رنگین شکل می‌گیرد. من این نکته را می‌خواهم به شما آقایان -اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقی‌دان- عرض کنم که این هنر ساخته و پرداخته نعمت‌‌های الهی را که بر اساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل می‌گیرد، و در واقع جان دادن به بی‌جان‌هاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید.

موسیقی‌هایی که یک ملت را نجات داده
البته ما از دوران جوانی خودمان حرف‌های برخی از اهالی هنر را می‌شنیدیم، که روشنفکر مآبانه و واقعا بی‌پایه و اساس، معتنی به این نکته بود که « ما هنر را در راه فکر و پیش‌بینی و سیاست به کار نمی‌بندیم». آن‌ها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان -اعم از شعر و دیگر فنون- بیش از سایرین در خدمت سیاست قرار می‌گرفت. هر کاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالی‌تر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر می‌شود.
تاریخ موسیقی ایران در طول قرون متمادی -چه قبل و چه بعد از اسلام- را خوانده‌ام، و از سیر و سرنوشت موسیقی عرب -بخصوص بعد از اسلام- مطلعم. آنچه براساس مطالعات خود می‌توانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما، برای هدف‌های متعالی به کار نرفته است و این، به خلاف سر موسیقی در اروپاست. می‌دانید که من به‌طور طبیعی از جمله آدم‌های غرب ستیزم. چنانچه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت نمی‌کند. در عین حال ویژگی‌های مثبت غرب را از روی محاسبه تایید می‌کنم. یکی از این ویژگی‌ها مقوله موسیقی است.
درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقی‌های منحط وجود دارد، امّا در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقی‌های آموزنده و معنا‌دار هم بوده است؛ موسیقی‌ای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می‌تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی از آن لذت ببرد. در غرب موسیقی‌هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است.

موسیقی را نجات دهید
در شرق -محدوده جغرافیایی ایران و کشور‌های عرب- موسیقی عبارت از آهنگ‌ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به «موسیقی لهوی حرام» تعبیر کرده‌اند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شبی دچار بی‌خوابی می‌شده است. موسیقی‌دان‌ها همراه با کنیزکان مغنی، بایستی می‌آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. موسیقی‌دان باید خود را می‌شکست تا خلیفه از حالت افسردگی که لازمه خونریزی‌ها، قساوت‌های وی بود، بیرون آید. عین همین قضیه در مورد سلاطین ایران هم صدق می‌کند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده،‌کم نیستند. از جمله آن می‌توان به دربار قاجار و پادشاهان آن اشاره کرد.
توجه می‌کنید که موسیقی در خدمت چه جریان‌ها و کسانی بوده است؟! اینکه می‌بینید در کلمات فقها، موسیقی مقوله‌ای حرام و ممنوع است، به همین خاطر است. در منطقه‌ای که تاریخ موسیقی ما شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید و در واقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقی‌دان‌ها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدف‌های متعالی ببرید؛ هدف‌هایی فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذایی‌تر را دوست می‌داشته و چون مورد بی‌اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، می‌خواهد پای ساز بنشیند و اشکی از ره فراق بریزد.
چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست.چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را چنین خوار و ذلیل کنند؟
موسیقی متعالی، موسیقی است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، می‌شود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت می‌شود ما هم مثل غربی‌ها کنسرت داشته باشیم که مردم -اعم از معمولی و متدین- بلیت تهیه کنند و برای شنیدن به آن محفل بیایند.

همه آنچه از صدا وسیما پخش می‌شود، تایید نمی‌کنم
بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرامی نواخته شد، بنشینم و به آن گوش بسپارم. آنچه در این مقوله حرام بوده، هنوز هم حرام است.
اخیرا در پاسخ به سوال برخی از دوستان گفتم همه آنچه را که از صدا و سیما پخش می‌شود، از حیث بلااشکال بودن شرعی، تایید نمی‌کنم. بعضی از نواها، واقعا اشکال دارد. مسلما آهنگ‌هایی که از آرشیو صدا و سیما بیرون می‌آیند، حرام است. این آهنگ‌ها زمانی به رسم دربار هارون الرشید، برای افرادی ازخاندان قاجار و پهلوی ساخته شده است. در این آهنگ‌ها ذره‌ای وجه حلیت نیست.

کلام از محسنات موسیقی ماست
اصلا نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی وجود کلام به صورت اغلبی است. در بعضی اوقات کلامی که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدایتگری دارد. و این وجه، در معنای عرفانی، اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی کلام، نهفته است. آن وقت است که می‌توان گفت: کلام هدایتگر، موسیقی را دارای جهت متعالی می‌کند. این هنر شما است که بگردید و شعر‌های خوب را پیدا کنید.شعری پیدا کنید که حقیقتا معنای عرفانی یا اخلاقی داشته باشد؛ مثل خیلی از غزل‌های صائب.

موسیقی را معنادار کنید
خوشبختانه به خاطر محدودیت‌های قهری انقلاب، آن ابتذال‌ها از پیکر موسیقی فرو ریخت. تنها به اینکه آن ابتذال‌ها از بین برود، قانع نیستم. بلکه می‌گویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهت‌گیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما هدف‌دار کردن موسیقی است. من این توقع را هم از آقایان خواننده و هم از آقایان آهنگ‌ساز و موسیقی‌دان، دارم. من دعوت به غم‌انگیز بودن و بی‌ذوقی نمی‌کنم؛ بلکه دعوت من، به تعالی شدن و پدیده موسیقی را از ابتلائات مادی بشر بیرون کشیدن و فراتر آوردن است.
در زمینه موسیقی، باید آثاری پدید آورد که برای ملت‌ها و انسان‌های صاحب اندیشه و خردمند، راهگشا باشد. والّا اینکه هر آدم بی‌سر و پا و هر لات عرق خوری از موسیقی التذاذ ببرد و خیال کند ویژه او ساخته شده است، ارزش و اهمیتی ندارد. موسیقی ارزشمند است که انسان‌های خردمند و صاحب اندیشه از آن بهره ببرند و استفاده کنند.

دانلود فایل کامل سخنان رهبری

  • حامد خواجه
پنجره


✦ هرکس می‌خواهد ما را بشناسد داسـتان کـربلا را بخواند! "شهید آوینی"
┄┅••==✧؛✿؛✧==••┅┄
● طلبه | دُچار کتاب | سرگرم با ‎قلم
و در آرزوی فرهنگ آزاداندیشی
┄┅════┅┄

آخرین نظرات